کارگران پلی اکریل اصفهان قربانیان جدید برده داری نوین

کارگران پلی اکریل اصفهان قربانیان جدید برده داری نوین
1500 کارگر پلی اکریل اصفهان طی نامه ای اعتراضی نسبت به آنچه امنیت شغلی شان را به خطر می انداخت و با تجمع و اعلام خواسته ها یشان که همگی در چارچوب قانون اساسی و قانون کار قرار دارد ، خواستار توقف کوچک سازی و یا همان فروش کارگران به شرکتهای برده داری شده اند.با تحت اختیار قرار دادن کارگران به شرکت های تامین کننده نیروی انسانی ،قراردادهای کاری‌کارگران پلی اکریل اصفهان تغییرخواهد کرد و امنیت شغلی شان به خطر خواهد افتاد.
براساس سیاست کوچک سازی این کارخانه، مجموعه شرکتهای پلی اکریل ایران درحال واگذاری است و قرار است آزمایشگاه به شرکت «نیک آزمون»، نیروگاه به «انرژی گستران»، پلی استر به «پلی استر هشت بهشت»، اکلیت ۲ به «الیاف زاینده رود»، اسکه سازی به «شرکت خدمات بندری» و بخش خدمات نیز به شرکت «پهن گستر» انتقال یابد.کارگران به درستی دریافته اند با استخدام دراین شرکت ها قراردادهای کاری‌شان تغییر خواهد کرد و مدیریت پلی اکریل در واقع با این حرکت کارگران را محکوم به بی حقوقی کامل کرده است.
مگر کارگران در نامه اعتراضی شان چه خواسته اند؟ آیا داشتن شورای اسلامی گناه وجرم است؟ آیا بررسی عمکلرد مدیریت کارخانه و خواستار استعفای مدیریتی که قانون اساسی کشوری را زیر پا می گذارد ، پاسخش دستگیری است؟ آیا بازگشت به کار تمامی کارگرانی که به واسطه فعالیت صنفی فسخ قرارداد شده‌اند، زندان است؟ آیا حمایت از کارگران همکاری که به ورطه بیکاری وگرسنگی پرتاب شده اند ،مستوجب بازداشت است؟
متاسفانه سالهاست که ما ناظر زیر پا گذاشتن قانون اساسی از طرف مدیران بی مسوولیت هستیم.مدیرانی که حتا کلمه ای از قانون اساسی را نخوانده اند. اصل نهم قانون اساسی می گوید:«هیچ مقامی حق ندارد ،بنام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور ،آزادی های مشروع را ،هرچند با وضع قوانین و مقرارت ،سلب کند» و اصل 27 قانون اساسی هم می گوید «تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها،بدون حمل سلاح،بشرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد،آزاد است ». آقایان مدیران ،قانون گفته است مخل به مبانی اسلام نباشد ،نه مخل به سود آوری های غیر قانونی و دستورات ضد قانون اساسی که مستوجب دستگیری و زندان باشد.
آقایان مدیران برویدونگاهی به قانون اساسی بیاندازیدوبعد ببینیدکه چقدراز قانون پرت هستید.دراصل 43 قانون اساسی بند چهارم گفته شده: «رعایت آزادی انتخاب شغل،وعدم اجبار افراد به کاری معین وجلوگیری از بهره کشی ازکاردیگری»آیا کارگران جزدرچارچوب این قانون خواسته دیگری را مطرح کردند؟ شما می خواهید کارگران را به زور وادار به گردن نهادن به شرکت های برده داری کنید و آنها نمی خواهند، جرم است؟
کارگران پلی اکریل با به نمایش گزاردن نظم کارگری خود در جریان دوهفته اعتراض و حتا رعایت حق کارفرما مبنی بر قطع ننمودن تولید ، شعوروآگاهی خود را نشان دادند تا هر گونه بهانه‌ای از مخالفان‌شان در زدن برچسب احتمالی «اغتشاش گر» که زمینه را برای فراموشی مطالبات صنفی فراهم می‌کند، تصمیم گرفته‌اند اعتراضات‌شان خللی در روند تولید کارخانه ایجاد نکند و شما هم با دستگیری «جواد لطفی»، «عباس حقیقی» ، «کیومرث رحیمی» و «احمد صابری» قانون گریزی و عدم اطلاع از حقوق اساسی و شهروندی را به نمایش گذاشته اید.
تاسف و صد تاسف، کسانی که خود را نمایندگان کارگران می دانند و در نهادهای بین المللی همچون ILO هرساله بر صندلی کارگران واقعی تکیه می زنند ، در این روزها از مسوولیت خود طفره می روند . به گزارش ایلنا « احمدرضا معینی مسوول کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان اصفهان به ایلنا می گوید: یک سال و نیم است که شورای اسلامی کار کارخانه پلی اکریل اصفهان منحل شده است و به همین دلیل کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان اصفهان در مورد کارگران این واحد صنفی هیچ مسئولیتی نداشته و نمی‌تواند جوابگو باشد …در جریان بازداشت چهار کارگر این کارخانه نیستم … به دلیل نزدیک شدن به هنگام نماز نمی توانم بیش از این پاسخگو باشم» واز ادامه گفتگو با خبرنگار ایلنا خودداری کرد.احمد معینی ها باید بگویند واقعانماینده چه کسانی هستند؟
ما اعلام می کنیم «جواد لطفی»، «عباس حقیقی»، «کیومرث رحیمی» و «احمد صابری» تحت پوشش سندیکای کارگران فلزکارومکانیک قرار دارند وچنانچه این چهار کارگر زحمتکش تا چند روز آینده آزاد نشوند و یا موارد اتهامی آنان مشخص نشود طبق اصل 32 و 37 قانون اساسی از کلیه دست اندر کاران این ماجرا شکایت کرده و دست به اقدامات لازم خواهد زد و از همه سندیکاهای کارگری می خواهد که به حمایت این کارگران حق جو بشتابند.
سندیکای کارگران فلزکارومکانیک 2/9/1392

پرویز شهریاری رفیق کارگران

پرویز شهریاری رفیق کارگران
اولین آشنایی من و پرویز شهریاری برمی گردد به سالهای 53 و 54 ، که پسرخاله ام که در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس می خواند ، کتاب بازی با ریاضیات را برایم خرید. از ساعت 2 بعدازظهر که این کتاب را گرفتم تا موقعی که پدرم شب به خانه آمد هنوز داشتم با این کتاب و بازیهایش ور می رفتم. وقتی پدرم شب، بعد از کار روزانه به خانه آمد و کتاب پرویز شهریاری را دید گفت: … پس شهریاری به خانه ما هم آمد.
برایم جالب بود چگونه پدرم که یک کارگر نقاش ساختمان است ، پرویزشهریاری را که یک آموزگار و نویسنده کتاب ریاضی بود را می شناسد. اینها گذشت تا بعد از انقلاب که نام پرویز شهریاری را بارها شنیدم .خیلی دوست داشتم که او را ببینم. این هم گذشت تا اینکه 6 سال پیش به دفتر چیستا رفت وآمدم شروع شد و بارها و بارها شهریاری را دیدم که چگونه برای خواندن مطلبی ، که از گوشه گوشه ایران برایش فرستاده می شد ، با دقت تمام و حوصله فراوان در آن سن وسال وقت می گذارد.خودم را هیچ وقت قابل این ندانستم که با او همکلام شده با او حرف بزنم ، چون وقتش بیشتر از من ارزش داشت.
تاریخ سه سندیکای کارگری را که من نوشته بودم ،در چیستا چاپ کرد.هرچند که من می دانستم برایش دردسر دارد، و او هم بهتر از من می دانست ، ولی چاپ کرد. و درد سرش را هم به جان خرید.
من تا چند هفته پیش نمی دانستم که راز آشنایی پدرم با شهریاری چه بود، تا اینکه یکی از دوستان پدرم که درجریان این ویژه نامه قرار گرفته بود موضوعی را برایم گفت.
شهریاری با اینکه باتدریس و تاسیس مدارس خصوصی و چاپ کتاب تا حدودی وضعش خوب شده بود اما هرگز آرمان های کارگریش را فراموش نکرده بود. اگر می فهمید کارگری به علت نداشتن پول ، فرزندش را به ترک تحصیل واداشته ،آن دانش آموز را بطور رایگان در مدرسه خود ثبت نام می کرد .اگر اطلاع می یافت که می شود برای کارگری کاری کرد ویا کاری پیدا کرد و این از عهده او بر می آید دریغ نمی کرد.
آنچه که اورا از دیگر ریاضی دانان بنام کشورمان همچون دکترحسابی و دکتر هشترودی متمایز می کند، دغدغه مسایل مردم و کودکان کارگران و زحمتکشان بود. او نیز می توانست فقط به ریاضیات بپردازد و کاری به اینکه آیا بچه های این مملکت هم می باید دانش فرا گیرند ، بهداشت داشته باشند ، و دریک کلام مانند انسانها زندگی کنند، نداشته باشد.او بخاطر این اندیشه که می شود نظامی بنا کرد که در آن همه انسانها فارغ از اینکه فرزند چه کسی هستند، در کجا بدنیا آمده اند از امکانات مساوی برای زندگی انسانی بهره مند شوند، سالها در زندان گذراند.شکنجه شد و توهین شنید.اما او یک ریاضیدان فقط نبود . او انسان بود. او این شعر سعدی را با جان ودل اعتقاد داشت:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
من با خواندن کتاب او به ریاضیات علاقمند شدم وسالها با تدریس در محله های کارگری ، به فرزندان کارگران در آشتی آنان با ریاضیات بصورت رایگان کوشیدم وهنوز هم سپاسگزار این آموزگار متعهد به آرمان های کارگری هستم.
روز سه شنبه 23 مهر به یکی از محله های جنوبی تهران برای تدریس به نوجوانانی که از ریاضیات دل خوشی ندارند،خواهم رفت تا شاید همانگونه که شهریار علم و عدالت ، مرا با ریاضیات آشتی داد بتوانم این دوستان کوچک وستم دیده نظام آموزشی سرمایه داری را با ریاضیات آشتی دهم.
امیدوارم که این نوشته که به اصراردوستان نگاشته شده است ، از ارزش های پرویز شهریاری انسان دوست و خواستار عدالت وآزادی و پرورش انسان های دارای فکر، نکاهد. مازیار گیلانی نژاد 22/7/1392

پیام یکی از نمایندگان کارگران فولاد زاگرس قروه به سندیکای کارگران فلزکارومکانیک

پیام یکی از نمایندگان کارگران فولاد زاگرس قروه به سندیکای کارگران فلزکارومکانیک
باسلام
شرکت فولاد زاگرس کردستان از پرداخت حق بیمه کارگران در ماههای تیر و مرداد خوداری می کند و از این مسوولیت سر باز می زند وفقط بیمه و سوابق شهریورماه را به تامین اجتماعی پرداخت کرده است. با این وجود بانبود دو ماه بیمه در سابقه کاری کارگران اشکال در بازنشستگی و بیمه بیکاری در آینده وجود خواهد داشت.این امر اعتراض کارگران در پی خواهد داشت.شرکت فولاد زاگرس در تلاش است در صورت نبود اعتبار و بودجه از سوی دولت – کارگران از سوی مجوز از شورای عالی کار به بیمه بیکاری معرفی کند با وجود فاصله در سوابق بیمه افراد ( پرداخت نشدن حق بیمه و سابقه کار در ماههای تیر و مرداد) انتظار کارشکنی از سوی تامین اجتماعی می رود که از پرداخت بیمه بیکاری طفره برود.
روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارومکانیک

قهرمانان گمنام جنبش کارگری، ایران همیشه زنده اند

قهرمانان گمنام جنبش کارگری، ایران همیشه زنده اند!
علی انوشه کارگرزحمتکش خیاط درگذشت.اوکه برای بازگشایی سندیکای خیاط،همراه بزرگانی همچون محسن سجادی،هوشنگ زرین کلک،محمود حمیدی در سال 57 کوشید و به حق مورد اعتماد کارگران واقع شدوبه عضویت هیات مدیره سندیکای کارگران خیاط در همان سال از طرف کارگران خیاط انتخاب شد.علی انوشه تا سال 1361 همچنان به کار سندیکایی خود ادامه داد و درآن سال به همراه دیگر بزرگان سندیکایی دستگیر و روانه زندان شد.علی انوشه پس از آزادی نیز به مدت یکسال به همراه دیگر اعضای هیات مدیره و فعالان سندیکای خیاط به جمع آوری هزاران امضا برای خلاصی دوستان سندیکایش ادامه داد.
او از تبار کارگران سندیکایی بود که در دهه چهل برای داشتن آب یخ و پنکه در کارگاههای خیاطی برای کارگران مبارزه کرده بود.اینان گمنام آمدند و بدون هیچ چشمداشتی وظایف کارگری خود را انجام دادند و گمنام رفتند.اما دستاورهایشان همچنان برای کارگران ماندنی و نا زودودنی است. کارگران سندیکای فلزکارومکانیک از دست دادن یکی دیگر از فزندان خلق را به یاران سندیکایی خیاط و خانواده محترم این زنده یاد تسلیت می گوید.
کارگران گمنام وقهرمان جنبش سندیکایی و کارگری در عملکرد سندیکایی خود همیشه زنده اند!
سندیکای کارگران فلزکارومکانیک پاییز 1392

نقش و وظایف کارگر پیشرو

نقش و وظایف کارگر پیشرو

 زمانی که کلمه کارگر پیشرو را به زبان می آوریم دوستان کارگر از ما می پرسند کارگر پیشرو چگونه انسانی است؟ ما که سالهاست از یک گسست بین نسلی رنج می بریم شاید بسختی بتوانیم سیمای یک کارگر پیشرو را مجسم کنیم. در بین سالهای 1285 تا 1320 و از 1320 تا 1332 و از 1332 تا 1357 بدلیل روندی که در اجتماع وجود داشت هر نسل کارگری از نسل قدیمی تر، تجارب و رموز  مبارزه کارگری و از همه مهمتر آرمان گرایی را فرا می گرفت. فداکاریهای آنان را می دید و سرمشق خود قرار می داد. تلاش کارگران جوان برای همتا شدن همچون  گذشتگان برای آنان افتخاری وصف ناپذیر بود در سالهای 1285  به بعد و تشکیل اولین اتحادیه های کارگری، کارگران پیشروُیی همچون محمد پروانه اولین مؤسس اتحادیه کارگران چاپ وسید محمد دهگان رهبر ارجمند زحمتکشان و مدیر اتحادیه مرکزی  کارگران ایران ، رفتارو کردار کسانی چون حیدرخان عمو اوغلی ، ستارخان، و علی مسیو را سرمشق خود قرار داده بودند.  تهور شجاعت و فداکاری در راه آرمان طبقه کارگر امری عادی و از اصول خدشه ناپذیر آنان بود. برای مهدی کی مرام دبیر سندیکای  کارگران کفاش ابراهیم محضری کارگر و رئیس شورای کارگران کارخانه ذوب مس تهران،شکر الله مانی کارگر نساج و رهبر اتحادیه کارگران نساج ، ابوالفضل فرهی رهبر اتحادیه قالی بافان مشهد فعالیت کردن در بین کارگران و درک شرایط زندگی و خواسته های آنان و در یک کلام زندگی با کارگران جزو اصول پذیرفته شده بود و یک سندیکالیست بدون این ویژگی ها نمی توانست در شرایط رضاخانی راه را  از چاه تشخیص دهد.دربین سالهای 1320 و 1330 دیگر دربدری ، شکنجه ، زندان ، نیز جزو خصوصیات کارگر پیشرو و فعالان تشکیلات کارگری شده بود رمضان کاوه مسئول اتحادیه کارگران نفت  در اهواز توسط مصباح فاطمی استاندار خوزستان و شیخ تریاک که برای شرکت انگلیسی نفت مزدوری می کردند ، ربوده و پس از شکنجه های بسیار به شهادت رسید . برای علی امید رهبر کارگران نفت جنوب نیز مسجل شده بود که تنها آموزش آموزش و آموزش را باید سرلوحه کار قرار داد. آموزش نه در کلاس های شسته و روفته بلکه در میان کارگران ، آنان در خانه نمی نشستند تا طبقه کارگر بدنبال آنها بیابید، بلکه آنان به میان کارگران رفته بذر آگاهی ، تشکّل و مبارزه را می پاشیدند . رضا روستا رهبر شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران می دانست، نقش کارگر پیشرو در آگاه بودن و آگاهی پراکندن است. اوآموخته بود که طبقه کارگر ذاتاً ضد سرمایه است اما نقش او در هدایت درست، آموزش مبارزه و جلب اعتماد طبقه کارگر، شرط ضرور برای مبارزه پیش روی طبقه کارگر است . با آنان نان می خورد، کار می کرد، به زندان می رفت، زیر تازیانه همچون برادران کارگرش فریاد می کشید، تا طبقه کارگر به امید قهرمان نماند و بداند که قهرمان خود اوست. پیوستن به رود خروشان طبقه کارگر بین المللی بدو آموخت که کارگران در جهان مشکلاتشان یکی است طبقه کارگر در مبارزه برای کسب حقوق انسانی خود به جز زنجیری که سرمایه داری بدستانش زده است چیزی را  از  دست نخواهد داد. تا قبل از کودتای 28 مرداد حسین سمنانی ها، جعفری ها ، طبرسی ها ، سمرقندی ها آموختند  که اخراج از کار،گرسنگی، بی سرپرست ماندن خانواده و دربدری جزئی از زندگی و تلاش کارگران پیشرو است. و همچنان اعتقاد داشتند که سندیکاهای کارگری در روز های سخت پشتیبان مالی، روحی و اخلاقی خانواده  اشان است ، که در غیاب آنان، دوستان سندیکایی به یاری فرزندانشان خواهند شتافت، شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران به طبقه کارگر آموخت می توانند در هر مسئله ای که در جامعه مطرح است اظهار نظر و دخالت کنند. شورای متحده آموخت که سندیکا برای به قدرت رسیدن تلاش نمی کند بلکه این وظیفه تشکلی دیگر است. شورای متحده به آنان آموخت که همه ثروت جامعه از دستان پرتلاش و زمخت شما تولید می شود. بدون شما طلا در معادن جز سنگی بیش نیست . بعد از کودتای 28 مرداد سمنانی کارگر کفاش و عضو هیات مدیره  سندیکای کارگران کفاش جعفری کارگر خیاط و دبیر سندیکای کارگران خیاط  طبرسی کارگر با فنده و دبیر سندیکای کارگران بافنده سوزنی، سمرقندی کارگر  مکانیک پمپ های انژکتوری و عضو  هیأت مدیره سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک به جوانان جویای سندیکا آموزش دادند که ، آموزش ، تشکل، اتحاد و از خود گذر کردن می توانند سلاح کارگر پیشرو برای تشکیل سندیکای مستقل و و مبارز باشد. با تلاش بی امان و فداکاری  کارگران پیشرو  است که مجمع عمومی سندیکا مملو از کارگران می شود. با صبرو حوصله می توان کارگران تک افتاده را به سیلی خروشان تبدیل و دستآوردهای پدران کارگرمان را پربار تر کرد و این سرمشقی شد برای جواد مهران گهر مسئول تبلیغات سندیکای کارگران کفاش، نصیری دبیر سندیکای کارگران فلزکار مکانیک- خرم دبیر سندیکای کارگران نانوا، که از بیکارشدن نترسند و بیمه تأمین اجتماعی را برای کارگران کفاش و فلزکار مکانیک و نانوا تحصیل کنند سرهنگ مولوی مسئول کارگری ساواک آنان را مورد تهدید و توهین قرار می داد و کارفرمایان صنف با حربه بیکارکردن، سعی در به زانو درآوردن این کارگران پیشرو می نمودند. اما آنان در عزم خود راسخ تر می شدند. تا آنجا که در روز نبرد نهایی 22 بهمن ماه 57 برا ی نابودی رژیم کارگر  ستیزمحمد رضا شاهی ، محمد جانجانیان عضو هیأت مدیره سندیکای کارگران بافنده سوزنی و ناصر گارسچی از اعضای هیأت مدیره سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک حتی از  بذل جان نیز نترسیدند.

 متأسفانه پس از تعطیلی سندیکاها در سال 1362 و بازخریدهای بی امان در طی سالهای 65 تا 70 و خالی کردن کارخانه ها از کارگران با تجربه و سپس در دهه هفتاد با رواج قراردادهای موقت، طبقه کارگران جوان نه تنها از تجربه مبارزاتی کارگران قدیمی محروم شد بلکه تیغ اخراج چون هیولایی آنان را تهدید به گرسنگی و بیکاری می کند. کارگران جوان در پی یافتن چاره کار، کمتر با کارگران گرانمایه و فداکار قدیمی روبرو می شوند. امروز غم نان، ترس از بیکارشدن و روبرو شدن با عوامل ضد تشکیلاتی و آرزوی روزهای گشایش فضای اجتماعی و ترس از ستاره دارشدن فرزندان و اینکه قرار نیست همه مسائل کارگری را امروز حل کرد، بسیاری از فعالین به اصطلاح کارگری را روانه گوشه خانه کرده است. اشرافیت کارگری تنها راه تماس با طبقه کارگر را فقط از راه اینترنت، راه چاره میداند و آموزش را فقط در فضای مجازی برای خود فعالیتی پهلوانانه میداند. حال  این رفتارها چگونه سرمشقی خواهدشد برای کارگران تلاشگر که بدنبال راه  مفری برای مشکلات خود هستند نمی دانیم؟

 وظیفه کارگر پیشرو ، آگاه شدن  وپراکندن بذر آگاهی در میان طبقه کارگر است. هرجا طبقه کارگر است کارگران پیشرو به میان شان خواهند رفت. با صبر و حوصله آموزش خواهند داد، یاد می دهند و یاد میگیرند. هنوز در زمان اینترنت بهترین آموزش و درک خواسته های طبقه کارگر و جلب اعتماد آنان روبرو شدن و هم نفس شدن با طبقه کارگر است. کارگر پیشرو می داندکه بیکار خواهد شد،  دربدری خواهد کشید، کارش به زندان خواهد افتاد، ولی فداکاری در راه آرمانش را از همه این رنج ها والاتر میداند و عشق به طبقه کارگر را والاترین لذت.

                                                                                    مازیار گیلانی نژاد  

شناخت دقیق بافت طبقاتی جامعه، پیش‌شرط پیروزی در مبارزهٔ چندوجهی طبقهٔ کارگر ایران

نگارنده: جمشید اتحادیه
شرایط حسّاس و بغرنج کشور، جستجو برای یافتن راه‌حل‌های عملی و مؤثر برای پیشبرد، ادامه و تشدید مبارزه را دشوار می‌کند. از آنجا که رشد سرمایه‌داری در ایران روندی کلاسیک را طی نکرده است، برخی عملکردها و برآمدهای آن، و از جمله برخورد آن با تولید و نیروهای مولده و سیستم روابط کاری (مناسبات تولیدی)، غیرمعمول و حتّی برای تداوم تولید سرمایه‌داری دشواری‌آفرین است. واردات گستردهٔ کالاهای ساخته شده و صادرات مواد اوّلیه و به‌طور عمده خام، کوتاهی کردن دولت در شناسایی و سامان‌دهی تولید در عرصه‌هایی که ایران در آن مزیّت‌های طبیعی و جغرافیایی و انسانی دارد، و نبود یک سیستم قانونمند مالیات بر درآمد، حتّی در چارچوب تولید سرمایه‌داری، اِشکال‌آفرین و بازدارنده است. فعالان کارگری نمی‌توانند شعارهای مبارزاتی خود را بدون توجه به این مشخصه‌ها تعیین کنند. برای مبارزهٔ مؤثر در راه بهبود موقعیت جنبش کارگری و به چالش کشیدن سرمایه‌داری و مبارزه با آن در ایران، باید ابعاد و مشخصه‌های سرشتی آن را شناخت و بر آن اساس ابزار درست مبارزه را به‌دقت تعیین و انتخاب کرد.
شرایط سیاسی بسیار پویای کشور ما، در کنار اوضاع اقتصادی بسیار حادّ و به‌ویژه تأثیر کمرشکن آن بر طبقه‌ها و قشرهای وابسته به کار و تولید، به نوبهٔ خود باعث تحول و ارتقای آگاهی و تحرّک جنبش کارگری شده است. در شرایط سیّال کنونی، به‌درستی می‌توان گفت که ارائه دادن تحلیلی دقیق و در پیش گرفتن برنامه‌یی مردمی و عملی در راستای مبارزه برای پیشرفت اجتماعی، کار چالش‌برانگیزی است و تبادل نظر بین نیروها و فعالان سیاسی مردمی را به امری مهم و ضروری تبدیل کرده است.
موفقیت نیروهای لیبرال راستگرای هوادار اقتصاد بازار به برکت انتخابات خرداد 1392 و موضع‌گیری‌های غیردموکراتیک بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان و نیروهای اپوزیسیون، واکنش‌هایی را در میان طیف نیروهای چپ به همراه داشته است. از یک‌سو تولید انواع بازتعریف‌ها و در عمل فلسفه‌بافی پیرامون موضوعِ‌هایی مثل چپ، مارکسیسم، و سوسیالیسم «چیست»، با هدف شکل دادن جایگاه سوسیال دموکراسی در فضای سیاسی کشور، به مشغلهٔ برخی از نیروها و فعالان سیاسی تبدیل شده است. از سوی دیگر، شکل‌گیری روزافزون سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی و گردش به راست بخش‌هایی از نیروهای اصلاح‌طلب و اپوزیسیون، به موازات شرایط سخت فعالیت نیروهای مردمی چپ و سندیکالیست، می‌تواند این نیروهای مردمی را به سوی چپ‌رَوی و نتیجه‌گیری‌های اشتباه سوق دهد.
در این ارتباط آقای رضا رخشان، عضو و مسئول برجستهٔ سندیکای کارگران هفت‌تپه در مقاله‌ای تحت عنوان «نگاهی انتقادی به نظریۀ سرمایه‌داری انگلی تجاری، و نکاتی دربارهٔ جهانی شدن و امپریالیسم» بحثی را مطرح کرده اند که با در نظر گرفتن شرایط کنونی حاکم بر کشور شایستهٔ وارسی و بررسی دقیق است. آقای رخشان به‌درستی به این نکته اشاره می‌کند که فعالیت بخش‌های گوناگون سرمایه‌داری مالی تجاری انگلی با فعالیت دیگر بخشهای سرمایه‌داری، من‌جمله سرمایه‌داری تولیدی، ادغام گشته است. ولی آقای رخشان از این نکته‌بینی دقیق و صحیح به نتیجه‌گیری‌هایی اشتباه می‌رسد، از جمله اینکه بین فعالیت‌های انگلی غیرارزش‌افزای سرمایه‌داری در مقایسه با فعالیت‌های ارزش‌افزای (به زعم ایشان صنعتی) نباید تمایز قائل شد، و اینکه طبقه کارگر و نیروهای چپ باید سرمایه‌داری را در کلیّت آن هدف مبارزه قرار دهند. استنتاج کلیدی آقای رخشان این است که قائل شدن این وجه تمایز به معنای تلاش برای آشتی دادن تضاد «دائمی» طبقهٔ کارگر در مقابل سرمایه‌داری است که او معتقد است کاری عبث و آب در هاون کوبیدن است. اینکه تلاش برای آشتی دادن میان جنبهٔ اجتماعی کار و کسب خصوصی سود کاری است عبث کاملاً صحیح است، و برخلاف درک و تبلیغ سوسیال دموکرات‌ها، «حل» این تضاد آشتی‌ناپذیر به این صورت هیچ‌گاه به ظهور پدیدهٔ نوین به‌اصطلاح «سرمایه‌داری دلسوز» و عادلانه منجر نخواهد گشت.
حقیقت این است که در بحٍث آقای رخشان به اهمیت این نکته توجه نمی‌شود که چرا و چگونه «مالی‌گرایی جهانی شده» نه‌تنها روی بخش تولیدی خصوصی ملّی بلکه روی بخش دولتی را نیز به‌شدت تأثیر گذاشته است. از اینجا است که بحث آقای رخشان به یک غفلت منتهی می‌گردد، یعنی در نظر نگرفتن پیامدهای تحمیل جهانی شدن سرمایه‌های مالی و بازار بی‌نظارت بر کل طبقه‌ها و قشرهای مرتبط و وابسته به کار تولیدی و من‌جمله تأثیر مخرّب آن بر بخش دولتی و سرمایه‌داری مولّد و ارزش‌افزا. آقای رخشان از جمله به این نتیجهٔ ناصحیح می‌رسد که «تقبیح سرمایه‌داری انگلی» (مالی-تجاری) به مثابه و به معنای دفاع از بخش دیگر سرمایه‌داری و تقویت آن است، که این نتیجه‌گیری سپس ایشان را به این توصیهٔ غیرواقعی، غیرسندیکایی و نگران‌کننده می‌رساند که در مرحلهٔ کنونی پیکار، طبقهٔ کارگر ایران باید با کلیّت سرمایه‌داری مبارزه کند. این امر که سرمایه‌داری صرف‌نظر از زمینهٔ فعالیت آن، بر اساس تبدیل ارزش اضافی به سود و استثمار نیروی کار اجتماعی برای تمرکز بیشتر سرمایه و انباشت ثروت خصوصی عمل میکند‌ پُر واضح است. در این امر تردیدی نیست که سندیکالیست‌ها با پشتیبانی قاطع نیروهای چپ باید در برابر کلیّت سرمایه‌داری دائماً از منافع مادّی و حقوق صنفی و دموکراتیک طبقه کار و زحمت دفاع کنند. در این عرصه تلفیق هوشمندانهٔ ابزاری مانند اعتصاب و مذاکره به همراه آموزش مداوم برای ارتقای سطح آگاهی زحمتکشان در مورد اهمیت همبستگی جنبش کارگری، شیوه‌های شناخته شده‌ای هستند. ولی امتداد این بخش از مبارزهٔ جنبش کارگری، یعنی بخش صنفی، به عرصهٔ سیاسی و در پهنهٔ ملّی اکیداً باید با واقع‌بینی و ارزیابی شرایط عینی و توجه و حساسیّت نسبت به توازن نیروها در سطح کلان همراه باشد. جنبش کارگری کشورمان هنوز نحیف و ضربه‌پذیر و در مراحل اوّلیهٔ نُضج‌گیری است و در مقابل آن، نظام سرمایه‌داری بسیار قوی و باتجربه‌ای وجود دارد که بخش‌هایی از آن رابطهٔ تنگاتنگی با هرم قدرت سیاسی دارد که متشکل از سرمایه‌داری تجاری و مالی کلان و بورژوازی بوروکراتیک است. باید توجه داشت که مقولهٔ سرمایه بیان کنندهٔ رابطه و مناسبات اجتماعی است و لذا نوع سرمایه‌ها و زمینهٔ فعالیت‌های سرمایه نیز به نوبهٔ خود بیان کنندهٔ جزئیات و تفاوت‌های این رابطهٔ اجتماعی است. از این‌رو مبارزهٔ تمام‌عیار طبقهٔ کارگر و نیروی سیاسی چپِ آن با کلیّت بورژوازی، یعنی قائل نشدن هیچ تمایزی در صفوف بورژوازی در شرایط مشخص مبارزه، به دفع طبقه‌ها و قشرهای غیرکارگری از جنبش ملّی و مردمی منجر خواهد شد. در مراحل مشخص مبارزه، این لایه‌های غیر کارگری می‌توانند به همراه جنبش کارگران در تغییر توازن نیرو به نفع جنبش مردمی نقشی اساسی داشته باشند.
در مرحلهٔ کنونیِ تحولات سیاسی در کشور ما، ایجاد اتحادهای وسیع برای گذار به مرحلهٔ دموکراتیک با دامن زدن مصنوعی به تضادهایی که هنوز تضاد اصلی جامعه نیستند همخوان نیست. برخلاف برخی نظریات مطرح شده در جبههٔ چپ، به نظر تحلیل گران متعهد به مبارزه طبقه کارگر تلاش نیروهای چپ برای موشکافی اقتصاد سیاسی و شناخت دقیق نحوهٔ شکل‌یابی و حرکت لایه‌های بورژوازی سرمایه داری کشور و استفاده از تضادهای درونی سرمایه‌داری برای تغییر دادن توازن نیرو به نفع جنبش مردمی به معنای «تبدیل شدن نیروی چپ به مشاور اقتصادی جامعهٔ بورژوایی نیست». آقای رخشان نیز در تحلیل خویش با نادیده گرفتن وجه تمایز سیاسی-اجتماعی فعالیت‌های سرمایه‌داری ارزش‌افزای ملّی در برابر سرمایه‌داری مالی – تجاری، به برداشت‌های اغراق‌آمیزی رسیده است، برای مثال: «چنین نظریه‌هایی عملاً نقش جنبش کارگری را به سطح عمله و پادو سرمایه‌داری تقلیل می‌دهد.» به نظر تحلیلگران ترقیخواه مدافع منافع طبقه کارگر این‌گونه برخورد مطلق گرایانه به پیچیدگی‌ها و رابطهٔ دیالکتیکی بین کار و سرمایه در مرحلهٔ مشخص کشور ما منجر به نفی لزوم بسیج بیشترین نیروی ممکن برای تغییر دادن توازن نیرو به نفع جنبش مردمی می‌شود. در این شرایط بسیار دشوار برای جنیش مردمی، منطق و عملگرایی واقع‌گرایانه و تجربهٔ تاریخی جنبش حکم می‌کند که در راستای گذر از استبداد، حتی از درون برخی از لایه‌های بورژوازی می‌باید نیرو جذب کرد. در اینجا این یادآوری لنین قابل توجه است: «ما همه انقلاب را به بورژوایی و سوسیالیستی طبقه‌بندی می‌کنیم؛ ما همه بر نیاز مطلق به تمایز میان این دو اصرار داریم. امّا آیا می‌توان انکار کرد که در طول تاریخ، عناصر خاص و منحصر به فردِ این دو انقلاب در هم می‌آمیزیند؟» (آثار منتخب لنین، جلد اوّل، ص ۴۸۲ و ۵۱۱ – ۵۱۲)

بدیهی است که این لایه‌های بورژوازی که برخی قشرهای بینابینی جامعه به آن متصل‌ است نه‌فقط در درازمدت متحد طبقهٔ کار و زحمت نیست، بلکه در مراحل بعدی، همین بورژوازی ملّی ارزش‌افزا در برابر روند تغییرهای بنیادی و رادیکال شدن جنبش مردمی خواهد ایستاد. نیروی چپ که خواهان پیشبرد واقعی و مادّی جامعه است باید در هر مرحلهٔ مشخص از دگرگونی‌های اجتماعی-سیاسی و به منظور دستیابی به هدف‌های مشخص وارد نبرد با سرمایه‌داری شود؛ امّا ورود زودرس به نبرد در جبهه‌ای که مبارزه در آن برای طبقهٔ کار و زحمت حاصلی نخواهد داشت صحیح نیست و می‌تواند باعث ریزش نیرو و عقبگرد شود.

آیا واقعاً در شناخت و تحلیل اقتصاد سیاسی کشورمان، بین سرمایه‌داری مبتنی بر فعالیت‌های تولیدی (صنعتی و کشاورزی) و خدماتی «ارزش افزا» و نوع دیگر آن، یعنی سرمایه‌داری مبتنی بر فعالیت‌های مالی‌گرایانه، تجاری و رانتی هیچ‌گونه وجه تمایز قابل ملاحظه‌ای نیست؟ جواب به این سؤال برای یک تحلیلگر مارکسیست از لحاظ نظری و عملی روشن است، زیرا که دوّمی دارای نیروی بالقوه تحول دهندهٔ ابزار تولید، و مهم‌تر از آن، ارتقای سطح نیروهای مولده، و امکان بالا بردن ارزش نیروی کار نیست، ولی اوّلی در مراحلی از رشد اجتماعی دارای این پتانسیل است و در شرایط مشخصی می‌تواند نقش مهمی را در جهش کیفی جامعه داشته باشد، به‌ویژه در شرایطی مثل شرایط کنونی ایران که سرمایه‌های انگلی غیرتولیدی مانع رشد این بورژوازی ملّی ارزش‌افزاست و این دو در تضاد با یکدیگر قرار دارند. البته این وجه تمایز بین دو نوع فعالیت سرمایه‌داری ممکن است در مرحلهٔ مشخصی در یک جامعهٔ مفروض برای مبارزان طرفدار منافع طبقهٔ کار و زحمت به‌درستی فاقد اهمیت عملی ارزیابی شود، به طور مثال اگر چنین جامعهٔ مفروضی در آستانهٔ گذار به مرحلهٔ کامل و عالی سوسیالیستی قرار داشته باشد. در چنان شرایطی است که براندازی کل نظام سرمایه‌داری و بورژوایی در سطح این جامعهٔ مفروض را می‌توان مورد نظر قرار داد، آن هم در صورتی که در سطح جهانی یا حداقل در سطح منطقه‌ای توازن نیروها به طور بارزی به سود نیروهای سوسیالیستی باشد. بدون کوچک‌ترین تردیدی می‌دانیم که ایران و خاورمیانه در شرایط کنونی در مرحلهٔ گذار به سوسیالیسم نیست. همین‌طور به‌درستی می‌توان گفت که در ایران درجهٔ رشد مناسبات تولیدی و لزوم اجرای مجموعهٔ وسیعی از تغییرات بنیادی اجتماعی – اقتصادی نشان می‌دهد که هنوز تا رسیدن به سوسیالیسم مرحله‌های دیگری باید طی شود. از یک سو، تجربهٔ عملی نشان می‌دهد که صرفاً وجود بحران در نظام سرمایه‌داری به‌خودی‌خود زمینه‌ساز عبور از آن به سوسیالیسم نیست. از سوی دیگر، مارکسیسم نشان می‌دهد که گذر از برخی از این مراحل را تنها بر پایهٔ تغییر ذهنیّت جامعه یا تبلیغ و جذب توده‌ها به سوی سوسیالیسم نمی‌توان به صورت دلبخواه دور زد و از روی آن پرید، زیرا فرایند گذر از این مراحل، در ارتباط تنگاتنگ با بافت طبقاتی جامعه، میزان رشد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی که دارای پایه‌های عینی و مادی‌اند، می باشد. نیروی سیاسی چپ در مقام عامل ذهنی، و از راه هدایت افکار عمومی و به دست گرفتن قدرت حکومتی یا سهم گرفتن در آن، می‌تواند و باید در جهت و سرعت پیشرفت این مراحل گذار تأثیر تعیین کننده‌ای داشته باشد، ولی حذف این مراحل از برنامه‌های مرحله‌یی (تاکتیکی) و راهبردی بسیار اشتباه است. لذا در برابر این واقعیت انکارناپذیر باید به این دو سؤال بسیار کلیدی در ارتباط با تحولات میهن پاسخی دقیق داد: یکم، مرحلهٔ بعدی ترقی در کشور ما از دیدگاه مارکسیستی چیست و این مرحلهٔ نوین چه مزیّت‌هایی برای زحمتکشان دارد و چه تضادهایی را در برابر طبقهٔ کار و زحمت قرار خواهد داد؟ دوّم، اگر می‌پذیریم که هنوزکشور ما با مرحلهٔ مبارزه برای گذار بلاواسطه به سوسیالیسم فاصله‌یی طولانی دارد، آیا نیروهای مدافع حقوق کارگران به هر صورت باید کل زیرپایهٔ اقتصادی کشور و حذف طیف وسیع بورژوازی و تمام فعالیت‌های سرمایه‌داری را هدف و در دستور کار عملی مبارزهٔ خود قرار دهند؟
اگر این واقعیت انکارناپذیر را بپذیریم که ایران در مرحله و در آستانهٔ گذار به مرحلهٔ سوسیالیسم نیست، بنابراین الزاماً پذیرفته‌ایم که طبقهٔ کار و زحمت و نیروهای سیاسی آن تا آینده‌یی غیرقابل پیش‌بینی قادر به سرنگون کردن کل نظام سرمایه‌داری و تغییر دادن شیوه تولید کنونی در کشور نیستند. این یک نتیجه‌گیری منطقی از واقعیت‌ها است و یک امر ذهنی برآمده از درک غلط این یا آن تئوری نیست. برخی از نیروهای چپ سابق میهن ما در روبرو شدن با این واقعیت، کل مبارزه با سرمایه‌داری برای رسیدن به سوسیالیسم را تعطیل کردهاند و به این باور رسیده‌اند که نمی‌شود از مرحلهٔ کنونی، یعنی استیلای سرمایه‌داری، گریز زد. اینها یا به سمت راست نولیبرالیسم پرتاب شده‌اند یا برای همیشه در مدار بازتعریف هویت خود دور خواهند زد. در مقابل اینها، برخی دیگر از نیروهای چپ هستند که رسیدن به سوسیالیسم، زیرپایهٔ برنامه‌های آنها را تشکیل می‌دهد. اینها در شرایط کنونی فقط دو راه یا گزینه بیشتر در برابر خود ندارند: الف) مشغول شدن به بحث‌های انتزاعی تطبیقی در مورد برتری آیندهٔ سوسیالیسم نسبت به پیامدهای ضدانسانی سرمایه‌داری، که در اساس گفتمانی کاملاً صحیح است، ولی عموماً بدون ارائه برنامهٔ عملی در انتها فقط با شعارهای ذهن‌گرایانهٔ سرنگون باد سرمایه‌داری و زنده باد سوسیالیسم تکرار می‌شود. این گزینه به دلیل برخورد «سیاه و سفید» و مکانیکی به مقولهٔ سرمایه که بیان کنندهٔ رابطه اجتماعی بین طبقهٔ کار و زحمت و بورژوازی است، هیچ‌گاه یک برنامهٔ عملی برای نیروی سیاسی طبقهٔ کارگر به دست نمی‌دهد؛ ب) به عنوان نیروهای چپ پای‌بند به سوسیالیسم، با درک دقیقِ شرایط مشخص مرحلهٔ رشد کنونی کشور و به‌ویژه توجه اکید به توازن نیروها و درجهٔ آگاهی و خواست‌های مبرم مردم، ضمن ارائهٔ برنامه‌های تاکتیکی عملی در سطح ملی، منافع طبقهٔ کار و زحمت را گام به گام و با ظرافت برجسته‌تر کنند.
به نظر ما ایران در گلوگاه گذار به مرحلهٔ ملی – دموکراتیک قرار دارد و این فرایند مشروط به تحقق یک رشته تغییرات اقتصادی – اجتماعی بنیادی برای جهش کیفیِ کلیّت جامعه است. ما معتقدیم که هستهٔ برنامهٔ حداقل هر نیروی سیاسی چپ و راهنمای عمل و سیاستگذاری سندیکاهای مستقل و مبارز باید همین واقعیت عینی باشد.
در مرحلهٔ مشخص کنونی، تضاد اصلی، تضادِ اکثریت قشرها و طبقه‌های جامعهٔ ایران با روبنای سیاسی دیکتاتوری و زیربنای اقتصادی به‌غایت ضد ملی آن است. این تضاد آشتی‌ناپذیر میان مردم و دیکتاتوری حاکم، جامعه و جنبش مردمی را به شکل‌های گوناگونی به تحرّک در‌می‌آورد، و بنا بر قانون دیالکتیکِ حرکت هر پدیده، تغییرهای آن نیز به صورت مرحله‌ای خواهد بود. گذر از استبداد، نخستین مرحله‌ای است که برپا داشتن اتحادها بین نیروهای اجتماعی در یک جبههٔ وسیع ضددیکتاتوری را به ضرورتی عینی تبدیل کرده است. واقعیت انکارناپذیر این است که در برههٔ کنونی، این جهش کیفی تنها در سطح گستردهٔ ملّی امکان‌پذیر است، زیرا هیچ طبقه و قشر اجتماعی‌ای نتوانسته است و نمی‌تواند این امر را به‌تنهایی عملی کند. این امر حیاتی تنها با کار صبورانه و سازمان‌یافته در میان مردم و با هدف بالا بردن آگاهی طبقاتی، با برجسته کردن مخرج مشترک‌های منافع طبقاتی و نیروهای اجتماعی ضددیکتاتوری امکان‌پذیر است.
در تحلیل اقتصاد سیاسی کشور و اشاره به اهمیت وجه‌های تمایز میان دو نوع فعالیت عمدهٔ سرمایه‌داری، حلقهٔ اصلی تعیین کننده همانا توان و انگیزه «ارزش افزایی» در فعالیت‌های گوناگون سرمایه‌داری است که شامل زمینه‌های تولید صنعتی و کشاورزی، و خدمات و توزیع کارآمد کالا میشود‌. در مرحلهٔ کنونی رشد کشور ما، فعالیت سرمایه‌داری تولیدگرا در چارچوب یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده برای توسعه می‌تواند نیروی بالقوه برای رشد نیروهای مولده را ایجاد کند. در عرصهٔ سیاسی و اجتماعی نیز بخش‌هایی از بورژوازی در برابر استبداد مطلق و نظریات ارتجاعی خواهان دفاع از پی‌ریزی مبانی آزادی‌های دموکراتیک هستند و نگرش‌های اجتماعی-سیاسی مدرن و دموکراتیکی دارند، و در شرایط کنونی کشور ما نباید این امکان مهم را نادیده گرفت. ایجاد جبهه‌یی وسیع برای تأمین و تثبیت مبانی آزادی‌های اجتماعی و فردی و نهادهای دموکراتیک فقط در پهنهٔ ملّی می‌تواند و می‌باید مورد بهره‌گیری جنبش مردمی قرار گیرد. در این عرصه نیروهای چپ مترقی و سندیکاها می‌توانند و باید عامل هدایت کنندهٔ مبارزهٔ جنبش مردمی به سوی تغییرات دموکراتیک و مخصوصاً تلفیق آن با برنامه‌های اقتصادی مبتنی بر بازتوزیع ثروت اجتماعی با هدف عدالت اجتماعی باشند.
تاریخ سه دهه تسلط جهانی مالی‌گرایی سرمایه‌داری به‌وضوح نشان می‌دهد که گزینهٔ «غیر ارزش‌افزا»ی فعالیت سرمایه‌داری (یعنی مالی یا تجاری) فقط در صدد افزایش حجم «مصرف کننده‌ها» و تشدید دائمی «درجهٔ مصرف» جامعه است، و به‌عمد در جهت خراب کردن نیروهای مولده و محدود کردن آزادی عمل می‌کند. مخرّب‌ترین تأثیر تسلط سرمایه‌های مالی – تجاری، از میان برداشتن نقش محوری دولت در هدایت رشد برای توسعهٔ ملّی بوده است که به نوبهٔ خود قادر به مهار ابعاد بخش خصوصی و هدایت آن به سوی زمینه‌های فعالیت ارزش‌افزا بوده است. کم‌رنگ یا حذف شدن این نقش دولت در اقتصاد ملّی یکی از دلایل عقب‌نشینی نیروی کار و تنزّل فاحش حقوق و سطح زندگی زحمتکشان در سراسر جهان سرمایه‌داری بوده است که عملاً دولت‌ها را به کارگزاران ایجاد بازار کار بی‌نظارت تبدیل کرده است. در صورت عدم درک فرایند تأثیرگذاری جهانی شدن سرمایهٔ مالی به صورت همزمان بر دولت و لایه‌های سرمایه‌داری ملی، ناگزیر به این تحلیل خطا می‌رسیم که تمام سرمایه‌داری و لایه‌های بورژوازی کشور ما به قول معروف سرتاپا یک کرباس هستند و جنبش کارگری باید با کلیّت آن مبارزه کند. در صورتی که در کشور ما صحنهٔ مبارزهٔ چپ مترقی با سرمایه‌داری در جای دیگری است که یکی از هدف‌های اقتصادی – سیاسی آن متلاشی کردن پیوند نامقدس میان بورژوازی بورکراتیک (دیوان‌سالار) و این سرمایه‌داری مالی – تجاری است. این صحنهٔ نبرد در سطح ملّی، این امکان را به طبقهٔ کار و زحمت و نیروی سیاسی و بازوی سندیکایی آن می‌دهد که اتحادهای تاکتیکی برای بسیج نیرو بر اساس مخرج مشترک‌های اقتصادی تشکیل دهند، که الزاماً شامل دیگر طبقه‌ها و لایه‌های بینابینی مرتبط با تولید و خدمات ارزش‌افزا نیز می‌شود. حذف نقش محوری بخش‌های بورژوازی انگلی از اقتصاد ملّی یک جهش کیفی، یعنی تغییری انقلابی برای جامعه خواهد بود که بدون اتحادهای تاکتیکی با بخش‌هایی از سرمایه‌داری ملّی کشورمان، و از جمله و به‌ویژه با خرده‌بورژوازی، امکان‌پذیر نیست. این عملکرد نیروی چپ به‌هیچ‌وجه به معنای تعطیل کردن مبارزهٔ صنفی مقطعی با همین سرمایه‌داری ملّی نیست، و در اینجا باید هوشمندانه هنر مبارزه سیاسی و تلفیق شیوه‌های گوناگون مبارزه در هر عرصه را به کار گرفت.
امکان تحرّک سریع سرمایه‌های مالی و تجاری برخلاف سرمایه‌های تولیدی (صنعتی و کشاوزی) آنها را فاقد هر نوع تعهد بومی و محلی می‌سازد و طبیعتاً خواهان دولت کوچک و کاهش مقررات و ایجاد بازار بی‌نظارت است. این سرمایه‌های غیرتولیدی انگیزه‌ای برای کمک به تحوّل و پیشرفت نیروهای مولده در سطح محلی یا در سطح وسیع‌تر «ملّی» ندارند و قاطعانه با هر نوع برنامه‌ریزی مدوّن برای رشد اقتصادی با هدف توسعهٔ ملّی مبارزه می‌کنند. در صورتی که فعالیت‌های آن گونه سرمایه‌داری که در ارتباط با تولید و ارزش‌افزایی است، خواهان برنامهٔ درازمدت و وجود قوانین و مقررات ناظر بر حمایت از اقتصاد ملّی است، و در یک دولت ملّی امکان مشارکت دادن این بخش در برنامه‌های هدفمند ملّی و مردمی وجود دارد. تمایز قائل شدن بین آن بخش از سرمایه‌داری ملّی که محور فعالیت آن تولید کالا و ارائهٔ خدمات در چرخهٔ تولید ارزش‌افزاست با آن بخشِ دیگر سرمایه‌داری که فعالیت آن مبتنی بر رانت و برآمده از ردّ و بدل شدن صِرف سرمایه و کالا و سفته‌بازی است، برای مبارزان منافع توده‌ها در کشورهای در حال رشد بسیار مهم است. در این عرصه، حلقهٔ اصلی در زنجیرهٔ ترقی کشورهای در حال رشدی مانند ایران، ایجاد بسترهای لازم به منظور تداوم دائمی روند ارتقای نیروهای مولده و رشد مناسبات تولیدی در چارچوب یک اقتصاد «بازتوزیعگرا»ی ملّی است. در مرحلهٔ کنونی رشد کشور ما، این امر حیاتی فقط توسط یک دولت مردمی و به کارگیری سرمایه‌های خصوصی ملّی به موازات سرمایه‌گذاری وسیع و برنامه‌ریزی شدهٔ ملّی تحقق‌پذیر است. با در نظر گرفتن اقتصاد سیاسی کشور ما و به‌ویژه درک شرایط عینی موجود، مهم‌ترین و اوّلین قدم قابل اجرا از سوی دولت مردمی چیزی نمی‌تواند باشد بهجز محو نقش محوری فعالیت‌های مالی-تجاری غیرتولیدی با به کارگیری سرمایه‌های خصوصی تولیدی ملّی در راستای توسعه و رشد هدفمند کشور. لذا در مرحلهٔ کنونی، مبارزه با کلیّت سرمایه‌داری نه‌تنها نمی‌تواند در دستور کار باشد، بلکه تلفیق فعالیت‌های ارزش‌افزای بخش خصوصی در یک برنامهٔ اقتصادی ملّی و مردمی یکی از ابزارهای مؤثر مبارزه در راستای محو نقش محوری سرمایه‌های مالی – تجاری است. در اینجا تأکید ما بر توجه به مرحلهٔ مبارزه و تغییرات بنیادی قابل دستیابی است که می‌تواند شرایط را برای جهش کیفی جامعه و گذار به مرحلهٔ بعدی مبارزه تأمین کند. طرح مطالبات و شعارهای ذهنی نامتناسب با مرحلهٔ موجود از یک سو، و رقیق کردن درجهٔ تغییرات بنیادی ضرور از سوی دیگر ، هر دو منجر به انحراف در تلاش و مبارزهٔ نیروهای چپ خواهد شد. پر واضح است که این فرایند گذار در هر مرحله در خود تضادهای مشخص چالش‌برانگیزی را ایجاد خواهد کرد. برای مثال، در گذار به مرحلهٔ ملی – دموکراتیک محدود کردن درجهٔ رشد و تمرکز سرمایههای ملّی امر بسیار حساسی خواهد بود، چرا که روشن است که اجرای آن از پویایی و بازدهی تولید خواهد کاست و رشد و توسعه را کُند خواهد کرد. همین‌طور، در مقطع یا شرایطی خاص ممکن است که اعتصاب کارگران در یک نهاد تولیدی خصوصی (متعلق به سرمایه‌دار ملّی) با برنامه‌ریزی و هدف‌های کلان دولت مردمی هماهنگ نباشد. وجود و ریشه‌های این تضادها و چالش‌ها مربوط به عامل‌های عینی و مادّی در این مراحل گذار است و تصور اینکه می‌توان برخلاف توازن واقعی نیروها و شرایط عینی موجود با شعارهای انقلابی – کارگری – کمونیستی نابهنگام از ظهور این تضادها جلوگیری کرد، اشتباه و ذهنگرایانه است. تجربه نشان می‌دهد که حرکت رو به جلوی جامعه فرایندی است بغرنج و مستلزم درک بسیار دقیق و عینی چندجانبه از عملکرد آن در برههٔ جهانی شدن سرمایه‌های مالی – تجاری است.

گزارش از نیروگاه حرارتی دماوند

گزارش از نیروگاه حرارتی دماوند

150 کارگر شرکتی نیروگاه حرارتی دماوند در اعتراض به عقب افتادن اضافه کاری،عیدی،بیمه،بیمه تکمیلی،و حقوق 510 کارگر مشغول بکار در آن نیروگاه در جلوی در نیروگاه 5 روز دست به اعتراض زدند و خواستار جوابگویی روشن و شفاف از سوی مسوولین شدند.اکثر این کارگران از قسمت بهره برداری نیروگاه هستند،که هر کدام بطور متوسط بین 4 الی 5 میلیون طلب معوقه دارند.اصل موضوع از این قرار است که حدود دو سال می باشد که مدیریت نیروگاه به بنیاد شهید محول شده است.بنیاد شهید هم به علت نداشتن تجربه کار نیروگاهی ،امور این نیروگاه را به دست شرکت های خدماتی و غیرحرفه ای سپرد.در نتیجه چنین مشکلاتی بروز کرد که این شرکت ها حداقل 30 درصد پول دستمزد ماهانه کارگران را به جیب می زنند که در اقدامی راهزنانه از پرداخت 4 سال مالیات کارگران و پرداخت بیمه تامین اجتماعی سهم کارفرما مربوط به شش ماهه دوم سال 91 و خرداد ماه سال 92خود داری کرده است.این درحالی است که 7درصد سهم کارگر از دستمزد کارگران برای پرداخت به بیمه را هم از حقوق کارگران کم کرده وبه جیب زده اند. مدتهاست که زمزمه اعتراض به این اقدام شرکت در میان کارگران وجود داشته و حتا خود مسولین هم در جریان بودند که به نماینده مقامات شهر دماوند اطلاع داده بودند که برای قانع کردن کارگران حضور داشته باشند.به همین خاطر معاون سیاسی امنیتی فرمانداری پاکدشت، بخشدار شریف آباد و رئیس حراست نیروگاه در بین تجمع کنندگان حاضر شدند. پس از آن مدیر عامل نیرو گاه هم قول داد که مطالبات کارگران را پیگیری کند.فعلا با دادن وعده ،عملی شدن موضوع بحال خود مانده است. با ینکه مسوولین شهر از قبل می دانستند از قبل نیامدند که موضوع را حل کنند ،فقط و قتیکه کارگران اعتراض می کنند آنهم برای همراهی با مدیریت نه کارگران پیدایشان می شود. کارگر فلزکار 20/8/1392

گزارش از کارخانه پاک شوما

گزارش از کارخانه پاک شوما

کارخانه پاک شوما به مالکیت حاج آقا ابراهیمی خیر مدرسه ساز تاسوعا و عاشورا را روزهای کاربرای کارگران خط تولید جارو برقی زده است و اسمهای 20 کارگری که باید در این روزها به سرکاربیایند نوشته شده و نیامدن به سرکار در این روزها مساوی با اخراج است.

این خیرمدرسه ساز که بخش بزرگی از فعالیت اقتصادیش از مالیات معاف است ،حتا این روزهای عزیز نیز نتوانسته به طمع ورزیش مهار بزند. مدیریت کارخانه برای آنکه فشار کاری را هرچه بیشتر کند برای تولید هر جاروی برقی 2 هزار تومان به کارگران این خط پاداش می دهد.ساعت کاری در پاکشوما از صبح ساعت یک ربع به هشت است تا ساعت 6 بعدازظهر و بعداز آنهم کارگران می باید تا ساعت 8شب بصورت اجباری به اضافه کاری بپردازند. هرشب در سرویس باید کارگران بی هوش شده از فرط کار را راننده سرویس با تکان های شدید بیدار وسپس پیاده کند.

روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارومکانیک 21/8/1392

پیام یکی از نمایندگان کارگران فولاد زاگرس قروه به سندیکای کارگران فلزکارومکانیک

پیام یکی از نمایندگان کارگران فولاد زاگرس قروه به سندیکای کارگران فلزکارومکانیک

با سلام،امروز 20/8/1392 شرکت فولاد زاگرس کردستان به اصرار کارگران سرویس رفت و برگشت را تا تاریخ اول دیماه در اختیاریشان گذاشته است، از مسوولین کارخانه فردی وجود ندارد تا جوابگوی سوالات کارگران باشد.وسایل گرمایشی قطع می باشد.قرار است هیاتی از بازرسان و زارت صنعت و معدن و وزارت کار در هفته های آتی به کارخانه برای بررسی مشکلات و علت تعطیلی آن به کردستان بیایند. مدیر عامل کارخانه جناب آقای مهندس ابراهیم مولا بیگی استعفا ی خود را از کار به اعضای هیات مدیره ارایه داد.

روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارومکانیک 21/8/1392

پیام سندیکا شماره 23

«نامه اعتراضی کارگران به لغو بازنشستگی با 10 سال سابقه»
«اقتصاد وسیله است نه هدف»
«در تحکیم بنیادهای اقتصادی ،اصل ،رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست… بدین جهت تامین امکانات مساوی ومتناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او برعهده حکومت اسلامی است.» ( مقدمه قانون اساسی)
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
با توجه به مصوبه اخیر مجلس 13/6/1392 در مورد پرداخت مستمری به افراد با سابقه کمتر از 10 سال سابقه پرداخت حق بیمه که بسیار به جا ودرست بود،متاسفانه با مخالفت شورای نگهبان روبرو شد.آیا محروم کردن پیرمردان و پیر زنان که در سن 60 سالگی توانایی کارگردن را ندارد از حق داشتن حداقل حقوق ،رعایت قوانین اساسی است؟این محرومیت با عدم تعمیم ماده 111 قانون تامین اجتماعی در موردکلیه بازنشستگان ومستمری بگیران جهت دریافت حداقل حقوق کامل گردیده است.هرچند که حداقل حقوق فعلی 4 برابر زیرخط فقر بوده وتامین کننده نیازهای یک شهروندایرانی نیست،امادریغ کردن این حداقل حقوق از بازنشسته تامین اجتماعی به عنوان یک امکان ناچیز برای زنده ماندن،سوق دادن پیر مردان وپیرزنان وافراد تحت تکفل به سمت مرگ تدریجی است.مانظر اعضای مجلس وشورای نگهبان رابه مقدمه ذکرشده واصل 43 قانون اساسی که تاکید کرده است«برای تامین استقلال اقتصادی جامعه وریشه کن کردن فقرو محرومیت و برآوردن نیازهای انسان درجریان رشد….1- تامین نیازهای اساسی: مسکن،خوراک، پوشاک، بهداشت،درمان،آموزش و پرورش، و امکانات لازم برای تشکیل خانواده»همچنین اصل سوم قانون اساسی دولت راموظف کرده است که همه امکانات خود را برای امورزیربکاربرد:« بند 12- پی ریزی اقتصادصحیح وعادلانه برطبق ضوابط اسلامی جهت ایجادرفاه ورفع فقرو برطرف ساختن هر نوع محرومیت درزمینه های تغذیه ومسکن وکاروبهداشت وتعمیم بیمه»آیا در60 سالگی می توان کاری جهت تامین نیازهای خانواده خود پیداکرد؟ نداشتن حداقلی برای رفع نیازهای زندگی دراین سن گسترده تر شدن فقروتباهی نیست؟ همچنین نظرکلیه اعضای مجلس وشورای نگهبان رابه اصول 19و 20 قانون اساسی درمورد تعمیم ماده 111 قانون تامین اجتماعی به کلیه افراد بازنشسته «مساوی بودن آحادملت در برابر قانون»و«همه افرادملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند»جلب می کنیم.اصل29 قانون اساسی بصورت شفاف تاکید دارد:«برخورداری ازتامین اجتماعی ازنظر بازنشستگی،بیکاری، پیری،ازکار افتادگی، بی سرپرستی، درراه ماندگی، حوادث ونیاز به خدمات بهداشتی و درمانی ومراقبتهای پزشکی بصورت بیمه و غیره حقی است همگانی.دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی ودرآمدهای حاصل ازمشارکت مردم، خدمات وحمایت های مالی فوق رابرای یک یک افراد کشورتامین کند»
باتاکید برقوانین ذکرشده و با توجه به پرداخت سهمی از درآمدمان در طی سالها به سازمان تامین اجتماعی جا داردکه دولت وسازمان تامین اجتماعی نیز در سنین پیری ازما حمایت وپشتیبانی کنند. لذا ما کارگران امضاکننده این نامه اعتراضی خواستارتصویب واجرایی شدن این حقوق همگانی:
1-تصویب ماده قانونی بازنشستگی با 10 سال سابقه برای مردان دارای 60 سال سن و زنان 55 سال سن هستیم.
2-دریافت حداقل حقوق برای کلیه بازنشستگان باهرچندسال سابقه می باشیم.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک تهران و حومه
هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات تهران وحومه
6/7/1392
رونوشت به:
شورای نگهبان(تحویل به دفترشورای نگهبان ساعت 10 و40 دقیقه صبح 7/7/1392)
مجمع تشخیص مصلحت نظام( تحویل به دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام ساعت 10 و50 دقیه صبح 7/7/1392)
وزیر کار آقای ربیعی ( ثبت در دبیرخانه به شماره 113590به تاریخ 7/7/1392)
سازمان تامین اجتماعی آقای نوربخش(ثبت در دبیرخانه به شماره 1655817به تاریخ 7/7/1392)
آقایان محجوب،کامران نمایندگان مجلس(ثبت در دبیرخانه به شماره 5654566به تاریخ 7/7/1392)
خبرگزاری ایلنا (تحویل به خبرگزاری ساعت 14)
سندیکاهای کارگری و انجمن های صنفی کارگری

«این نامه از طرف 744 کارگر امضا شده است. کارگران فلزکارمکانیک ،کارگران نقاش،کارگران زن شاغل در کارگاهها،کارگران کارخانه پاکشوما،کارگران کارخانه طیوران ابزار شهرک صنعتی پرند،کارخانه تابان گستر پویا شهرک صنعتی نصیرآباد شهریار. نا گفته نماند که 20 درصد امضا های جمع آوری شده متعلق به کارگران زن شاغل در کارگاهها بوده است.
قابل ذکر است که برای اولین بار در جمع آوری طومار در ایران 32 کارگر فلزکارمکانیک با نوشتن شماره تلفن های خود به این طومار اعتباری خاص بخشیدند»
(روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک)
8/7/1392
با کوشش کارگران سندیکایی طرح دو فوریتی تعیین تکلیف تأمین اجتماعی اشخاصی که ده سال و کمتر حق بیمه پرداخت کرده‌اند، پس از اعمال اصلاحاتی در مجلس به تایید شورای نگهبان رسید.افراد مختلف می‌توانند با پرداخت پول به سازمان تامین اجتماعی و خرید کسر سابقه بیمه تا ۱۰ سال سابقه پرداخت بیمه، از مزایای بازنشستگی با دریافت ۱۰ روز مستمری و دسترسی رایگان به خدمات درمانی بهره‌مند شوند
نامه سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه به وزیرکار
خدمت جناب آقای ربیعی وزیر محترم کار
با درود،جناب آقای ربیعی، ابتدا ضمن تبریک به حضرت عالی جهت انتخاب شما به عنوان وزیر کار.قابل ذکر است که ما امضا کننده گان نامه که همگی ازکارگران نیشکر هفت تپه هستیم، در سالهای گذشته ،تنها به دلیل حق خواهی و تامین معیشت زندگی دچار مصائب و رنجهای فراوانی شدیم. آن هم در شرکتی که به دلایل مختلفی ،مانند سوء مدیریت، افت شدید تولید، فرسودگی کارخانه و پایین بودن تعرفه گمرکی در آستانه تعطیل شدن قرار داشت. ودردا که موارد ذکر شده در مورد اوضاع نامناسب شرکت هیچ ارتباطی با کارگران نداشت.یعنی وجود ناهنجاریهای ذکر شده خارج از حیطه ،عملکرد و مسئولیت ما کارگران بود. بلکه موارد ذکر شده تابع دلایل مختلفی بودند که طبیعیست در یک مجموعه دولتی، عامل بحران ومشکلات به گردن نهادهای دولتی است. ولی آن کسانی که تاوان چنین ندانم کاریها وبی لیاقتی ها را دادند کارگران بودند. حقوق حقه کارگر با تاخیرها ودشواریهای عدیده ای پرداخت میشد. امنیت شغلی و امنیت روانی کارگران و خانواده ها از بین رفته بود. در تداوم شرایط مذکور ،اوضاع به حدی بغرنج شده بود که برای بسیاری تهیه نان خالی هم دشوار شده بود. گرفتن نان قرضی از نانوایی متداول شده بود و سفره کارگران به شدت خالی شده بود. در چنین شرایط غم بار و ناامید کننده ای کارگران به تنها وسیله ممکن (یعنی اعتصاب) جهت بیان اعتراض ناشی از وضعیت بوجود امده پرداختند. شعار” کارگر هفت تپه ایم، گرسنه ایم گرسنه” بخوبی شرایط رقت بار کارگران را نشان می داد. همچنین کارگران با مشاهده ضعف و سستی شورای اسلامی کار، با جمع آوری امضا این تشکل نامتجانس با وضعیت کارگران را منحل کردند. شورایی که قرار بود به استیفای حقوق کارگران پردازد عملا پادوی کارفرما بود و در خدمت کارفرما قرار داشت. در عوض کارگران در یک اقدام جمعی، و بر طبق مقاوله نامه ها 87 و98سازمان جهانی کار که ایران عضو آن است، دست به تاسیس سندیکای خود زدند. اقدامی که نتایج ملموسی برای کارگران به همراه داشت .لازم به گفتن است که همگی ما از اعضای هیئت مدیره سندیکا نیشکر هفت تپه هستیم.
آقای وزیر، مبارزه کارگری مبارزه ایست برای معیشت و رسیدن به یک زندگی شرافت مندانه صورت میگیرد. آنهم در شرایطی که این اوضاع سخت بر ما تحمیل شده بود. چرا که ما خود را در پیدایش این وضعیت گناهکار نمیدانستیم. با اینهمه در اثر پایمردی و ایستادگی کارگران ،خوشبختانه دولت مجبور شد که دوباره شرکت نیشکر هفت تپه را یاری کند. در نتیجه شرکت از زیر مجموعه مادر تخصصی وابسته به وزارت جهاد کشاورزی خارج و به وزارت صنایع یعنی به زیر مجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع منتقل گردید. اما مانند تمامی پدیده های انسانی، این چنین پیروزی برای کارگران خالی از تاوان نبود. مسئولین انتقام امتیازاتی را که ناچار شدند به کارگران بدهند، از ما فعالان سندیکائی که منتخب کارگران بودیم، گرفتند. این تاوان را ما شش نفر امضا کننده نامه پرداخت نمودیم. بازداشتهای متعدد، توام با پرونده سازیهای مختلف، زندان از شش ماه تا یک سال و نیم و اخراج از دوسال ونیم تا سه سال. اینها بخش کوچکی از تاوانیست که ما پرداخت نمودیم. زیستن در زیر فشار واضطراب، تحمل انواع توهین ها و تهمتهای گوناگون آن هم به خاطر اتهاماتی که نخ نما وبی اساس بود. طبیعی است که همسران و فرزندان ما هم به این ترتیب مجازات می شدند و محرومیتهای شدیدتری را باید تحمل می کردند.
آقای وزیر شما درابتدای وزارت خویش، اعلام کردید که شما در گذشته کارگر بوده اید و به آن افتخار می کنید. ما میخواهیم یاد آوری کنیم که با توجه به نگاه تحقیرآمیزی که در جامعه ودولت نسبت به طبقه کارگر وجود دارد، متاسفانه کارگران در ایران (به شرط کارگر ماندن) هیچ شانسی جهت وزارت ندارند که هیچ ،آنها حتی نمی توانند شهردار شهرشان هم بشوند. آقای وزیر خودتان بهتر میدانید که مسئولیت فعلی شما هیچ ربطی به کا رگر بودن شما در گذشته ندارد، بلکه مربوط به مشاغل بعدی تان است. صرف اعلام اینکه شما قبلا کارگر بوده اید بالقوه هیچ نفعی برای طبقه کارگر ندارد.
آقای وزیر،کارگران در ایران روزگار سختی را می گذرانند. دشواریهایی مثل،دستمزدپایین ترازخط فقر،عدم وجود تشکل مستقل کارگری که بتواند اززندگی ما کارگران دفاع کند ونداشتن حق اعتصاب وهمچنین تاخیرهای طولانی درپرداخت حقوق ودستمزدکارگران،تنها بخش کوچکی از مصائب این طبقه بزرگ بشمار می رود. در حالیکه هر بقالی سر کوچه در وضعیت بهم ریخته اقتصادی، راسا قیمت کالای خود را جهت فروش تعیین می کند، با اینهمه ما کارگران بعنوان فروشندگان نیروی کار،حق مشارکت در تعیین این یگانه کالایی که برای عرضه داریم را نداریم. بطوریکه حتی درکمیته دستمزد،که ظاهرا تکیه بر سه جانبه گرایی دارد، و با اینکه آن نمایندگان بخش کارگری دراین کمیته نمایندگان واقعی کارگران نیستند،بازهم این نماینده دولت است که کنترل را در دست داردو اضافه دستمزدسالیانه کارگران راتعیین قیمت میکند.درحالیکه کارفرمایان در هر شرایطی میتوانند سرمایه خود راازتولید خارج کنند(یعنی اعتصاب کنند) و یا همانطور که سال گذشته دیدیم اجناس خودرادرانبارهانگه دارند و واردبازارنکنند،اما کارگر ازچنین حقی (اعتصاب) برخوردار نیست. کارگران نیشکر هفت تپه برای گریز از شرایط تحمیلی که توام بود با گرسنگی که کیان خانواده های شان را تهدید می کرد، مجبور شدند دست به اعتصاب بزنند. اعتصابی که که کاملا خود جوش و مسالمت آمیز بود. ولی در نهایت آنکسی که تنبیه شد ما بودیم. نه آنانی که زندگی بیش از چهار هزار کارگر رابه خطرانداخته بودند.عدم پرداخت و یا حتی تاخیر درپرداخت حقوق ودستمزد کارگران جرمیست نابخشوده، ضدانسانی و ضد اخلاقی. چرا که زندگی، جان وعزت کارگران به خطر می اندازد.
در خاتمه: ما خواستار بازگشت به وضعیت شغلی خود، پرداخت حقوق و بیمه این دورانی را که ازکار اخراج بوده ایم، هستیم. ما همچنین خواستار آن هستیم که احکام قضائی صادره دربارۀ ماباطل اعلام گشته وازما اعادۀ حیثیت شود.چراکه این شرایطی که برسرما آمد راظالمانه وبدوراز عدالت میدانیم.مگر ما کارگران چه گناهی کرده ایم که چوب بی تدبیریها و تصمیمات غلط دیگران رابخوریم؟ اختیار دست دیگران است وتاوان را ما پس بدهیم؟ ما بدنبال عدالت هستیم. ملاک ما در قضاوت حرفهای زیبا، کلی ومبهم نیست.درزمینه عمل است که این قضاوت شکل می گیرد.موفق باشید.با آرزوی سربلندی واعتلای طبقه کارگر 9/7/1392
محمدحیدری مهر،قربان علیپور،جلیل احمدی، رضارخشان ،فریدون نیکوفرد ،علی نجاتی
اعضای هیأت مدیرۀ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

«بیانیه زیر در پاسخ به فراخوان 20/5/1392 سندیکاهای فلزکارومکانیک و سندیکای کارگران نقاش و تریینات و خانواده های اسالو و محمد جراحی صادر شده است»
در ایران سرکوب کارگران را متوقف کنید
سندیکاهای کارگری فرانسوی ث.ژ.ت،اف.اس.یو،و سولیدر (همبستگی) حمایت خود را از فراخوان تشکل های کارگری مستقل و خانواده های کارگران زندانی در ایران اعلام می‌ دارند.
افشین اسانلو کارگر حمل و نقل، در ماه ژوئیه در زندان رجایی شهر جان می سپارد. شرایط غیرقابل تحمل زندان موجب مشکلات سلامتی، جسمانی و روانی شده و محدودیت های تحمیلی بر زندانیان به نوبه خود موجب وخیم تر شدن این شرایط شده است.
محمد جراحی، کارگر ساختمان و عضو سندیکای کارگران نقاش و دکوراسیون ساختمان، در زندان از سرطان غده تیروئید رنج می برد و به علت فقدان معالجه جانش در معرض خطر قرار دارد.
شاهرخ زمانی، کارگر زندانی و یک عضو دیگر سندیکای فوق، به خاطر مبارزاتش در داخل زندان قرار است تجدید محاکمه شود.
رضا شهابی، راننده اتوبوس و عضو هیئت مدیره ی سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه (واحد)، که در زندان در شرایط سلامتی بسیار بدی قرار دارد، از معالجات و درمان پسا- جراحی محروم بوده است.
بهنام ابراهیم‌زاده، فعال کارگری زندانی و مدافع حقوق کودکان، به اتهامات بی اساس و واهی قرار است تجدید محاکمه شود.
پدرام نصرالهی، محمد بوداغی و مهدی فراحی شاندیز به خاطر فعالیت های سندیکایی شان کماکان در زندان بسر می برند.
اسامی فوق تنها بخش اندکی از کارگران زندانی را شامل می شود. کارگران در ایران برای بهبود شرایط کار و زندگی چقدر و تا کی باید رنج ببرند و قربانی دهند. مگر این کارگران موجد چه خطری هستند که از معالجه و درمان محروم می شوند، حتی به قیمت مرگ شان؟
ما از مقامات قضایی ایران می خواهیم که کارگران زندانی بیمار را فوراً آزاد کند تا آن ها بتوانند به امکانات درمانی لازم دسترسی داشته باشند.
سازمان های اتحادیه ای فرانسوی ث.ژ.ت، اف.اس.یو، و سولیدر به نقض مقاوله نامه های 98 و 87 سازمان جهانی کار توسط حکومت ایران معترض بوده و خواهان آزادی کلیه کارگران مبارز زندانی در ایران هستند. پاریس – 23/9/2013

با رای دادگاه کارکنان دولت صورت گرفت:
محکومیت مدیرعامل وقت شرکت واحد در پی شکایت فعالان سندیکای کارگری شرکت واحد
براساس رای صادر شده از سوی شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کارکنان دولت، حسین بیژنی مدیرعامل وقت شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به دلیل ممانعت از اجرای رای هیات‌های تشخیص و حل اختلاف اداره کار استان تهران در خصوص بازگشت به کار چهار کارگر این شرکت به یک سال انفصال از خدمات دولتی محکوم کرد
در پی ممانعت مدیرعامل پیشین شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از بازگشت به کار چهار نفر از فعالان کارگری و شکایت کارگران، این مقام کارفرمایی با رای دادگاه کارکنان دولت محکوم شناخته شد.به گزارش خبرنگار ایلنا، براساس رای صادر شده از سوی شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کارکنان دولت، مدیرعامل وقت شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به دلیل ممانعت از اجرای رای هیات‌های تشخیص و حل اختلاف اداره کار استان تهران به یک سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.حسن سعیدی یکی از چهار کارگری که به دلیل ممانعت مدیرعامل وقت شرکت واحد از حضور در محل کار خود محروم شده بود در باره جزئیات حکم دادگاه به ایلنا گفت: پس آنکه در سال ۸۴ جمعی از کارگران شرکت واحد به دلیل مشارکت در اعتراضات صنفی اخراج شدند، هیات‌های تشخیص و حل اختلاف ادارات کار استان تهران در نیمه اول سال ۸۶ رای بازگشت به کار ما را صادر کردند.وی ادامه داد: آن زمان آقای بیژنی در مقام مدیرعامل و کارفرمای وقت شرکت واحد به شرط اخذ تعهد نامه محضری حاضر به قبول آراء صادره و بازگشت به کار این کارگران شده بود.وی بابیان اینکه آن زمان چهار نفر از کارگران در اعتراض به این اقدام غیر قانونی شکایتی را در شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کارکنان دولت مطرح کرده بودند، پس از سه سال سرانجام براساس این شکایت دادگاه رسیدگی کننده رای به محکومیت کارفرما داد.این کارگر شرکت واحد افزود: هم اکنون رای صادره در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید و برای اجرا ابلاغ شده است.گفتنی است، صدور این رای درحالی است که از سال گذشته سه تن از فعالان مستقل کارگری در شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران به نام‌های«وحید فریدونی»، «حسن سعیدی» و «ناصر محرم‌زاده» از کار اخراج شده‌اند و در حال حاضر برای بازگشت به کار منتظر رای مراجع قضایی هستند.

تصویر حکم دادگاه کارکنان دولت

شوراهاي فرمايشي و كارفرمايي
با گذشت دو سال، اعتبار شوراهاي فرمايشي و كارفرمايي شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه به پايان رسيد و مجددا بايد اين شوراهاي نمايشي و كارفرمايي اقدام به برگزاري انتخابات كنند ،هر چند در بيست سال گذشته انچه كه من و همكارانم در شركت واحد شاهد بوديم اين شوراها حتي يك بار اقدام به دعوت مجمع عمومي از كارگران و رانندگان بعمل نياورند و حتي در طول نمايندگي شان هيچ نقطه مثبتي كه در دفاع از حقوق رانندگان و كارگران مشهود باشد وجود نداشته وندارد . اما ميشود به هزاران مورد سركوب و پايمال كردن حقوق رانندگان و كارگران توسط اين نمايندگان اشاره كرد .بطور مثال اخراج هزاران كارگر در طول نمايندگي اين شوراها فقط به جهت رضايت كارفرما و اخراج فله اي كارگران در سال 84 كه جرمي جزء دفاع از حقوق همكارانشان در حمايت و پشتيباني از سنديكاي نو پاي كارگران شركت واحد نداشتند . هر دو سال با روش هاي گوناگون تقلب، اقدام به برگزاري انتخابات نمايشي شوراهاي اسلامي كار در شركت واحد مي كنند و متاسفانه عوامل وزرات كار و ادراه كار استان تهران هم كه بايد ناظر اين انتخابات باشد تا تقلبي صورت نگيرد ، نهايت همكاري و حمايت را از اين شوراها بعمل مي اورند ،بارها اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد با شكايت هاي مختلف اقدام به افشاگري ازاين تقلب ها كرده كه متاسفانه نه تنها از سوي بازرسي وزرات كار و بازرسي اداره كار استان تهران اقدامي صورت نگرفته بلكه با كمال وقاحت رئيس بازرسي وقت گفته حق با شما است اما دستور اين است كه ما به دادخواهي شما توجه نكنيم . سوال اين است كه كارگران پس چگونه بايد نماينده واقعي خود را انتخاب كنند . با توجه به اينكه سنديكاي كارگران شركت واحد در سال 84 مجددا سنديكاي كارگران و رانندگان را در شركت واحد با انتخاباتي ازاد احيا كرد، اما متاسفانه با تمام شدت توسط عوامل امنيتي و دولتي مورد سركوب قرار گرفت هر جند اين سركوب ها باعث نشد تا اعضاي سنديكا دست از مطالبات و خواستهاي كارگران بر دارند و توانستند با پشتيباني اعضاي خود مطالبات قابل توجه و بي نظيري را براي كارگران بدست اورند و تا كنون هم به اين فعاليت ها عليرغم تمام فشارها ادامه دهند ،اما هنوز از سوي كارفرما و دولت بصورت رسمي تاييد نشده و همچنين با تهديد و عدم امنيت شغلي در محيط كار مواجه هستند امروز مورخ92/7/9 پيامكي از طريق اعضاي سنديكا جهت اگاهي (همكاران به هزارن تن از رانندگان فرستاده شد با اين متن( شوراهاي اسلامي كار تا كنون اخراج صدها كارگر و راننده را به دليل گوش بفرماني و جهت رضايت كارفرما تاييد كرده اند بنابر اين شوراهاي اسلامي كار در دفاع از حقوق كارگران عاجز و ناتوان هستند، با حمايت از سنديكا ي كارگران شركت واحد به حقوق واقعي خود خواهيم رسيد )اين پيام بازتاب گسترده اي از سوي همكاران داشته و نشانگر تلاش سنديكاي كارگران شركت واحد در رسيدن به خواسته واقعي كارگران جهت دست يابي به حق ازادي تشكل هاي واقعي كارگران است
داوود رضوي فعال سنديكايي 92/7/9

گزارش پانزدهمین سالگردانجمن صنفی روزنامه‌نگاران
ما یک تشکل کارگری هستیم
چکیده: «انتظار می‌رود دولت تدبیر و امید هر چه زود‌تر به وعده بازگشایی این نهاد جامه عمل پوشاند تا روزنامه نگاران ایران به خانه خود بازگردند.»
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران درپانزدهمین سالگرد تاسیس‌اش با انتشار گزارشی خود را یک تشکل کارگری نامید که تنها در چارچوب منافع صنفی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران فعالیت می‌کرده است.به گزارش دریافتی ایلنا، در این گزارش تصریح شده است: این انجمن یک تشکل یا سندیکای کارگری است که در سال ۱۳۷۷ در وزارت کار و امور اجتماعی به ثبت رسید و فعالیت خود را آغاز کرد.طبق فصل ششم قانون کار هر کارگاه می‌تواند یکی از تشکل‌های کارگری «شورای اسلامی کار»، «انجمن صنفی» و یا «نماینده کارگر» را داشته باشد. انجمن صنفی با اغماض معادل فارسی واژه فرانسوی «سندیکا» ست و در قانون کار جدید با اختیارات مشابه سندیکا‌ها در قانون کار پیش از انقلاب جایگزین آن شده است

به مناسبت روز جهانی کودک 16 مهر
از زندگی‌ و آینده کودکان کار حمایت کنیم
با پایان تعطیلات تابستانی و آغاز به کار مدارس در اول ماه مهر و با به صدا در آمدن زنگ‌ها، قرار است که میلیون‌ها دانش آموز دختر و پسر، این سرمایه‌های میهن و آینده سازان کشورمان در کلاس‌های درس حضور یابند تا از آموزش و فراگیری علوم و دانش‌های زمانه بهره‌ مند گردند.بدین جهت و برای این منظور میبایست فرزندان‌مان از آرامش روحی و تامین اجتماعی لازم برخوردار و فارغ از هر گونه نگرانی برای تامین معیشت خانواده و هزینه تحصیلی‌ خود و خواهران و یا برادران خود به تحصیل اشتغال ورزند.با توجه به گزارشات و آمارهای رسمی از وضعیت کودکان کار توسط خبرگزاری‌های داخل کشور، متاسفانه با واقعیات بسیار تلخ و نگران کننده‌ای روبرو هستیم که اگر در این مورد اقدامات اساسی‌ اتخاذ نگردد ، آینده‌ای همراه با بحران‌های اجتماعی وخیم و وسیع تری را شاهد خواهیم بود.در گزارشات و آمارهایی هر چند کنترل شده و ناقص که توسط خبرگزاری‌های رسمی‌ در داخل ایران انتشار یافته به تعداد رو به افزایش کودکان کار که در رشته‌های مختلف صنعتی، کشاورزی، خدماتی، کار در منازل و همچنین کار در کارگاه‌های پرت و مخفی‌، دست فروشی در خیابانها، پارکها، و قطار‌های مترومشغول به کار هستند، اشاره گردیده است .
در آستانه روز جهانی منع کار کودک ، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و جمعی‌ از فعالان حقوق کودک به حق این پرسش را با رییس جمهور جدید ایران آقای حسن روحانی مطرح کردند که ”برنامه شما برای باز گرداندن بیش از هفت میلیون کودک در سن آموزش و دور مانده از تحصیل به چرخه آموزش چیست؟
آنها به روشنی در این نامه علت محروم ماندن کودکان از ابتدائی‌ترین حقوق و ضروریات زندگی‌ را چنین به تصویر کشیدند : ” این کودکان جهت بازی و تفریح و توسعه اوقات فراغت خویش از تحصیل باز نمانده اند، بلکه علت اصلی‌ ریزش این کودکان از این چرخه، فقر و کم درامدی خانواده هاست و متاسفانه درصد بالایی از این کودکان جذب بازار کار می‌شوند ”.در این بازار کار که مطمئناً از چشم حکومتگران پنهان نیست، کودکان به عنوان کالایی ارزان و بی‌ دفاع توسط مشتی سودجوی و برای کسب ثروت بیشتر به شدید‌ترین وجه مورد استثمار قرار میگیرند. کودکان در مقابل دستمزد ناچیزی که از کارفرما دریافت میکنند تا کمک خرجی برای خانواده خود باشند، ناچارند وظایفی را که به عهده آنها گذشته شده در محیطی‌ نامطلوب و با شرایطی غیر انسانی‌ به انجام برسانند. این کودکان به جای اینکه در کلاس‌های درس به آموختن علم و دانش و ورزش و شادی و تفریح مشغول باشند، به اجبار و ناخواسته در شرایط و محیطی‌ نامطلوب در معرض انواع آسیب‌های جسمی‌ و روحی قرار دارند.ریشه تمامی این نابسامانی‌ها و بی‌ عدالتی‌ها را باید در پیش برد برنامه‌های سیاسی و اقتصادی کلان حکومت جستجو نمود. در عرصه سیاست‌های اقتصادی دیرگاهیست که دولت‌های گذشته و همچنین دولت جدید آقای روحانی در صدد پیاده کردن دستورات صندوق بین العملی پول و بانک جهانی‌ بوده و هستند. این نسخه پیچیده شده و از طرف دولت‌های جمهوری اسلامی به صورت یک جرّاحی مرگ آور در زمینه‌های مانند خصوصی کردن کارخانه‌ها و موسسات دولتی و ‌واگذاری آنها و همچنین فراهم کردن امکانات برای کار آفرینان ( سرمایه دارن )، تعدیل نیروی انسانی، تغییر قانون کار به نفع سرمایه دارن و در جهت محدود کردن فعالیت سندیکا‌ها کارگری، عدم افزایش دستمزدها و سیاست ریاضت کشی‌ و …به وخیم تر شدن زندگی‌ زحمتکشان و نابودی زیر ساختار‌های تولیدی و کشاورزی کشورمان منجر گردیده است.مطابق آخرین گزارش‌ها بسیاری از فرزندان خانواده‌های کارگر به علت فقر ترک تحصیل کرده و به جمعیت کودکان کار افزوده می شوند. میان سطح دستمزد پایین کارگران با افزایش شمار کودکان کار رابطه ی مستقیم وجود دارد. طرح استاد- شاگردی نمونه ای از سیاست‌های جمهوری اسلامی تلقی میشود که منجر به افزایش تعداد کودکان کار شده است. فراموش نکنیم برخی حامیان حقوق کودکان کار و فعالین سندیکایی هم اکنون در زندان به سر میبرند.با اشاره به گوشه‌ای از مشکلات و بی‌عدالتی‌های موجود در میهن‌مان که در اثر سیاست‌های به غایت ارتجاعی و حامی‌ سرمایه داری حاکمان کنونی و مداخلات و تحریم‌های غیر انسانی‌ که از طرف امپریالیسم علیه مردم ما تحمیل گردیده، ما زحمتکشان به ایفای نقش خود و سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل کارگری‌مان به عنوان یک نیروی مدافع منافع حقوق همه زحمتکشان پی‌ می‌بریم . منع کار کودکان و دفاع از حقوق کودکان کار یکی‌ از وظایف سندیکاهای مستقل کارگریست، برای بهروزی و شادی فرزندانمان تلاش کنیم .

این پیامی است که از طرف یکی از نمایندگان کارگران فولاد زاگرس قروه به سندیکای کارگران فلزکارمکانیک رسیده است:
سلام.چهارشنبه دهم مهر ساعت یک در اداره تعاون و کار اجتماعی قروه جلسه حل اختلاف با حضور شش نفر نماینده کارگران برگزار شد.رای بازهم به نفع کارگران صادر شد.چون تا حالا کارفرما هیچ راه کار قانونی ارایه نداده نه فروش کارخانه ، نه اصلاح ساختار.یا اعلام ورشکستگی کنه.کلیه مدارک ارایه شده برای ورشکستگی هم جعلیه .ما تا اون زمان کارگر فولاد زاگرس هستیم.تا حالا کارفرما غیر قانونی عمل کرده و می خواست کدخدا منشی ما را به بیمه بیکاری وصل کنه.با کمک شورای تامین و مسولین دیگر استان و شهرستان.

وخامت وضعیت جسمی رضا شهابی
رضا شهابي عضو هيئت مديره سنديكاي كارگران شركت واحد كه از سال 89 به علت فعاليت هاي صنفي در زندان بسر مي برد امروز صبح حدود ساعت ده از زندان اوين به بيمارستان شهداي تجريش منتقل شد و پس از گرفتن نوار عصبي از ناحيه كمر و پا در ساعت يك و بيست دقيقه بعد از ظهر به زندان اوين برگردانده شد.نامبرده كه حين بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود از ناحيه گردن و كمر دچار اسيب هاي جدي شد ،بطوري كه در بيمارستان امام خميني مورد عمل جراحي شش ساعته قرار گرفت و بعد از عمل طبق توصيه پزشكان مي بايست در خارج از زندان ادامه درمان مي داد كه اين مسئله مورد تاييد مسئولين قضايي قرار نگرفت و نامبرده مجبور گرديد با شرايط سخت زندان ادامه بهبودي خود را انجام دهد كه اين بي توجهي مسئولين نسبت به ادامه مراقبت و درمان خارج از زندان اسيب هاي جدي به كمر و گردن نامبرده وارد كرده است.سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ضمن ارزوي سلامتي براي ايشان از مسئولين قضائي خواستار ازادي و رسيدگي فوري جهت درمان اين فعال كارگري می باشد.
مهر ماه هزارو سیصد و نود و دو
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

انتقال مجدد رضا شهابی به بیمارستان
رضا شهابي عضو زنداني هيئت مديره ی سنديكاي كارگران شركت واحد بعلت تشديد درد كمر وبي حسي پاي چپ مجددا” ساعت 10 صبح روز شنبه مورخه 92/7/27 به بيمارستان امام خميني اعزام شد .بعد از معاينات انجام شده ؛پزشكان مجددا تاكيد كرده اند که براي ادامه درمان شهابي بايد از امكانات فيزوتراپي و اب درماني در محيطي خارج از زندان استفاده نماید و نامبرده با اين شرايط قادر به تحمل كيفر نمي باشد و كوتاهي در اين موارد مي تواند باعث بروز مشكلات جسمي حادي از جمله احتمال بي حسي سمت چپ بدن گردد، كه بمرور زمان منجر به فلج شدن نامبرده مي شود.طبق دستورات پزشكان معالج مقرر شد تا هر چه زودتر جهت MRI مجددا به بيمارستان اعزام گردد.لازم به ياد اوري است كه حفظ جان زنداني به عهده زندانبان مي باشد و هر گونه كوتاهي در مورد درمان و رسيدگي به اين فعال كارگري ،عواقب ان متوجه مسئولين ذيربط مي باشد
با امید به گسترش صلح و عدالت در همه جهان
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
مهر ماه نود و دو

گزارشی از یک کارگر فلزکار
شرکت خزر شیر ایران از سال 1378 در تولید فراوردهای لبنی در کشور فعالیت داشته است. شرکت مزبور دارای یک کارخانه و یک ساختمان چندطبقه ای در شمال کشور است. در این مجموعه 1500 کارگر و کارمند مشغول بکار بودند. چندین شرکت پخش در شهرهای بزرگ از جمله تهران ،کرج،شیراز،مشهد،بندرعباس،مشغول پخش محصولات این شرکت .این شرکت از تاریخ 12/4/1392 تولیدات خود را قطع نموده و به دلیل این کار کارخانه بسته شده است. با توجه به اینکه دولت موافقت کرده بود که لبنیات 20 درصد گران شوند اما چون کارخانه دارها 30 درصد می خواسته اند .به دلیل کمتر سود بردن کارخانه دارها آنها هم کارخانه را تعطیل و کارران را به امان خدا رها کرده اند.حالا بگذریم ،ما با اینها کار نداریم ما با کارگرهایی که از کار بیکار شده اند کار داریم که از فردای خود بی خبرند.تا بحال که دغدغه ما سر حقوق هایمان بود (دیر کرد) و حالا هم که تعطیلی بدون اطلاع قبلی در کارخانه ها و کارگاه ها باب شده است. لازم به ذکر است که مدیر کارخانه آقای فردوس رییس شرکت ماموت هم می باشد

اخبار فلزکار
یکی از کارگران کارخانه نخ باف فیروزان تبریز به دلیل بازنشسته نشدن پس ازگذشت 4 سال در جلوی درب کارخانه از ساعت 10 شب 21/7 تا ساعت 1روز بعد دست به اعتصاب غذابرای دومین بار زد. پس از گذشت 15 ساعت اعتصاب او توسط نیروهای اداره کار تبریز بازداشت شد.با قول های داده شده قرار است در هفته جاری مشکل این کارگر حل شود.او گفته است چنانچه مشکلش حل نشود برای سومین بار دست به اعتصاب خواهد زد.در سال گذشته در دیماه نیز این کارگر دست به اعتصاب زده بود که با قول همکاری مسوولین کارخانه دست از اعتصاب غذا برداشت.
گزارش از ایران خودرو
از یک ماه به این طرف و از هم اکنون خطوط تولیدی بهتر و منظم تر کارمی کندو تولید افزایش یافته و خبر مهم این هفته خط ال نود شروع بکار خواهد کرد، که نشانه برداشته شدن تحریم ها می باشد.و این یعنی که فشار کار بیشتر و مثل قبل که نمی توانستیم سرمان را بخارانیم خواهد شد.خط تولید وانت پیکان را که 2 شیفت کرده بودند 1 شیفت کردند و کارگران آن شیفت را به ال نود اضافه کردند.
با رفتن نجم الدین از مدیریت ایران خودرو و آمدن مدیر جدید مقداری از اختلاسهای مدیران ارشد نجم الدین مشخص شد.یکی اینکه قطعات خودرو را در 2 ماشین سنگین جا ساز کرده و در میدان شوش فروخته اند که در تلویزیون نشان دادند. دوم اینکه تعاونی خاص که برای بازنشستگی کارگران ایران خودرو درست شده و عضویت در آن اجباری است اختلاسی در آن صورت گرفته و پولش نیست. به همین خاطر قبلا از ما 5000 تومان کسر می کردند برای حق عضویت حالا 30 هزار تومان کسر می شود برای جایگزینی پولهای اختلاس شده.
سازمان تامین اجتماعی و کارگران
سهراب عباسی: بابا دست مریزاد صاحبان اصلی سازمان تأمین اجتماعی (کارگران) از همه جا بی خبر و شما هم هر جور که دلتان بخواهد تصمیم می گیرید و طرح و نظر می دهید!
بیش از سه ربع قرن از عمر سازمانی می گذرد که با سرمایه ی مستقیم کارگران بنا شده است؛ سازمانی که طی این مدت فراز و نشیب های فراوانی را گذرانده است و هیچگاه نتوانسته است به نیازها و توقعات کارگران از این سازمان پاسخ عملی شایسته بدهد.اصلی ترین و مهم ترین سوال ما کارگران از مدیران و مسئولان سازمان تامین اجتماعی از آغاز تا به امروز این بوده و هست که: «چرا هیچگاه ما را در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های سازمانی که با سرمایه ی خودمان بنا شده است بازی نمی دهند»! آن زمان که پدران ما در کارخانجات و شرکتها کار می کردند و هر پانزده روز به آنها حقوق می دادند، قبل از آنکه دستمزدشان را بدهند سهم بیمه را از آن کسر می کردند و امروزه هم پیش از پرداخت کامل حقوق ماهیانه، سهم بیمه ی ما را کسر می کنند و مطمئناً در آینده نیز همین روال را با فرزندان مان پی خواهند گرفت. طی این سالیان طولانی هر وقت بر سر حق و حقوق صحبتی شده، کارفرما با حالتی طلبکارانه اعلام کرده که: «من بابت حقوق شما ۲۳٪ ماهیانه به سازمان تأمین اجتماعی پول می دهم» و از آن طرف دولتها نیز مدام گفته اند که: «دو سه درصدی را نیز ما پرداخت می کنیم» و در آخر معلوم می شود که معادل یک سوم از حقوق ماهیانه ی ما به سازمان تأمین اجتماعی واریز می شود! از عمر این پرداختها سالیان طولانی می گذرد و با این پولها سرمایه گذاری های فراوانی صورت گرفته، کارخانجات زیادی در بخش‌های صنعتی مختلف، زمین، باغ و . . . خریداری شده است و مطمئناً تأمین اجتماعی امروزه به یکی از بزرگترین و ثروتمندترین سازمانها تبدیل شده است و به قول یکی از مسئولان «به یکی از غولهای بزرگ اقتصادی تبدیل شده است»! حال این سؤال پیش می آید که چه اتفاقی افتاده که سازمانی با این عظمت به جای ارائه ی خدمات بیشتر و بهتر به صاحبان اصلی سرمایه، که همان کارگران باشند، روز به روز از خدمات خود کاسته و همیشه با گفتن جملاتی، کارگران و بازنشستگان را در اضطراب و دلهره نگه می دارد. با هر بار مراجعه به دکتر، آزمایشگاه، داروخانه و … شاهد دریافتی بیشتر از کارگران بوده ایم. زمانی برای اعزام بیمار از شهرستانها به تهران انواع و اقسام خدمات را ارائه می دادند ولی امروزه کوفت هم نمی دهند. هر بار که بر سر اضافه حقوق سالیانه ی بازنشستگان صحبتی به میان می آید با مطرح کردن جملاتی نظیر: «کمبود منابع»، «کف گیر به ته دیگ خورده»، «سازمان ناتوان است» و همیشه هم بعد از سه چهار ماه تأخیر، خیلی کمتر از میزان تورم سالیانه را مد نظر قرار داده و اعمال کرده اند.آنان تا جایی پیش رفته بودند که در سال ۱۳۹۱ طرحی را برای افزایش سقف بیمه ی کارگران از ۷٪ به ۹٪ مطرح کردند که خوشبختانه در حد طرح باقی ماند؛ از یک طرف اعلام می کنند که سازمان بسیار ثروتمند است و از طرفی دیگر می گویند به تدریج مصارف بر منابع پیشی می گیرد و ممکن است سازمان ورشکسته شود و در آینده پرداخت حقوق بازنشستگان با مشکل مواجه شود! از طرفی طرح و نظر می دهند که بیمه ها یکی شود و سازمان تامین اجتماعی باید سازمانهای دیگری نظیر بهزیستی و افراد نیازمند را نیز تحت پوشش قرار دهد و از طرف دیگر کارگران فولاد را جدا کرده و بیمه ی جداگانه ای برای آنان تشکیل می دهند؛ از آن طرف تعداد زیادی را در سراسر کشور، که هیچگونه ربطی به تأمین اجتماعی و کارگران ندارند، تحت پوشش این سازمان قرار می دهند و از طرف دیگر در سال ۹۱ اعلام کردند که چرا فقط تأمین اجتماعی، ما می توانیم صندوقهای بازنشستگی متعددی داشته باشیم و کارگران نیز بیمه ی خودشان را داوطلبانه انتخاب کنند. بابا دست مریزاد صاحبان اصلی سازمان تأمین اجتماعی (کارگران) از همه جا بی خبر و شما هم هر جور که دلتان بخواهد تصمیم می گیرید و طرح و نظر می دهید!ما کارگران و بازنشستگان که یکپارچه تحت پوشش تأمین اجتماعی خودمان هستیم وضعمان این است، حالا اگر چند تیکه می شدیم چه بلائی سرمان می آوردند؟ آیا تا به حال شده یکبار از کارگران نظر بخواهید؟ شماها چه کاره هستید که براساس منافع خودتان برای زندگی ما تصمیم می گیرید.در گذشته ای نه چندان دور رسم و قانون بر این بود که اگر کارگری ده سال سابقه ی پرداخت حق بیمه داشته باشد و به سن شصت سالگی نیز رسیده باشد می تواند از مزایای مستمری بازنشستگی استفاده کند و ناگهان تصمیم می گیرند که عدد ده را به بیست تغییر دهند و برای شان اصلاً مهم نیست که با این تغییر چه بلایی سر آن کارگر بالای ۶۰ سال می آورند تا بتواند بیست سال سابقه ی کار را فراهم کند! باز چند صباحی است که بحث ۱۰ سال سابقه ی کار و ۶۰ سال سن را مطرح کرده اند و هر بار اعلام می کنند که تمدید شده ولی هیچگاه شرایط این نوع مستمری و بازنشستگی را مطرح نکرده اند اما خودشان می دانند که این افراد مطابق با ۱۰ سال پرداخت، مستمری دریافت می کنند که مبلغی بسیار ناچیز است.همچنان با مطرح کردن این قانون و کش و قوس دادن به آن، بر سر صاحبان اصلی این سرمایه منت گذاشته و گویا سازمان تامین اجتماعی زیر بار نمی رود و برای اجرای این قانون درخواست منابع مالی می کند و ما به التفاوت تا سقف ده سال را از جیب کارگران درخواست می کند. سؤال اینجاست: فردی که به سن شصت سالگی و ناتوانی رسیده اگر وضع مالی خوبی داشت که اصلاً دنبال این مستمری ناچیز ماهیانه راه نمی افتاد و چشم امیدی به آن نمی دوخت!مگر شما می خواهید چقدر مستمری بازنشستگی به این افراد پرداخت کنید که این همه آن را کش و قوس می دهید؟ به نظر شما این افراد، گیرم کمتر از ده سال حق بیمه پرداخت کرده اند و حتی حاضر شده اند که علیرغم وضعیت فلاکت بارشان ما به التفاوت آن را تا سقف ده سال پرداخت کنند، حق استفاده از سرمایه ی خود را که طی سالیان طولانی در این سازمان انباشته اند را ندارند؟ چگونه است که برای تأمین مالی سازمان پیشنهاد می دادید که سهم کارگر از ۷٪ به ۹٪ تغییر یابد، حالا ما کارگران پیشنهاد می کنیم که برای تأمین منابع مالی سازمان سهم دولت و چتر حمایتی دولت از سازمان تأمین اجتماعی را یکی دو درصد اضافه کنید تا مشکلات این همکاران سابق ما نیز برطرف شود.درست است که ما کارگران شاغل به خاطر شکاف بزرگ بین دخل و خرج زندگیمان مجبور به اضافه کاری، دو شیفت کار و شغل دوم هستیم و کمترین رمقی برای زندگی در خانه و فکر کردن برایمان باقی نمی ماند و این که ما بازنشستگان با عمری کار کردن و زحمت کشیدن و با هربار دریافت مستمری بازنشستگی شرمنده زن و بچه هایمان می شویم و مشکلات فراوان دیگر، ولی باز به خوبی می فهمیم و آگاه هستیم که اگر ما کارگران در تصمیم گیری های این سازمان سهیم باشیم، اگر اطلاعات مالی سازمان و سودهای سرشار و انباشته شده در این سازمان شفاف سازی شود و دخل و خرجهای آن برای صاحبانش (کارگران) روشن و شفاف باشد، اگر اختلاس های چندین هزار میلیاردی از سازمان برچیده شود، اگر ریخت و پاشها، حیف و میلها، هزینه ی جشنهای آنچنانی، رشوه گیری ها، رشوه دادنها، پاداشهای نجومی و صدها آفت و اگرهای دیگر از سر این سازمان برداشته شود و اگر دولتها نیز همانند کارگران اول هر ماه سهم دو سه درصدی خود را به سازمان تامین اجتماعی پرداخت کنند و اگر توانستند – که حتماً می توانند – سهم و چتر حمایتی خود را اندکی افزایش دهند و دیگر بدهی هیچ دولتی به سازمان رقم شصت هزار میلیارد تومان نشود، ما کارگران اطمینان داریم نه تنها سهم درمان، نه تنها افزاش حقوق سالیانه ی بازنشستگان، که حتی بدون هیچ منتی حق و حقوق افرادی را نیز که زیر ۱۰ سال حق بیمه پرداخت کرده اند به طور تمام و کمال پرداخت خواهد شد. معادله نه سخت است و نه پیچیده، کافی است که این اگرها به واقعیت تبدیل شوند.

تأخیر یک ساله در تحویل مسکن مهر به
کارگران فلزکار و مکانیک
چکیده: «نزدیک به یک سال از موعد تحویل واحدهای مسکونی در پروژه شهر پرند می‌گذرد اما مسئولان شرکت عمران پرند به جای انجام تعهدات خود از کارگران طلب پول اضافی کرده‌اند/ کارگران در بدترین شرایط اقتصادی به تعهدات خود در خصوص پرداخت ۱۰ میلیون تومان عمل کرده‌اند».
نماینده تعاونی مسکن کارگران فلزکار و مکانیک گفت: نزدیک به یک سال از موعد تحویل واحدهای مسکونی به کارگران در پروژه شهر پرند می‌گذرد اما مسئولان شرکت عمران پرند به جای انجام تعهدات خود از کارگران طلب پول اضافی کرده‌اند.مازیار گیلانی‌نژاد» با اعلام این مطلب به ایلنا گفت: به موجب تفاهم نامه‌ای که در تاریخ ۲۵ اسفند ماه سال ۸۸، به امضای مشترک تعاونی مسکن کارگران فلزکار و مکانیک و مسئولان شرکت عمران پرند رسید، قرار شد تا واحدهای مسکونی دو بلوک از فاز ششم این پروژه در قالب مسکن مهر به اعضای تعاونی واگذار شود.رئیس هیات مدیره تعاونی مسکن کارگران فلزکار و مکانیک بابیان اینکه کارگران طبق قرارداد به تعهدات مالی خود عمل کرده‌اند، افزود: قرار بود این واحد‌ها در آذر ماه سال گذشته به اعضای تعاونی تحویل داده‌ شود اما تا کنون این امر محقق نشده است.وی با اشاره به مکاتبات انجام شده تعاونی مسکن کارگران فلزکار و مکانیک با مسئولان شرکت عمران پرند گفت: مسئولان مربوطه در شرکت پیمانکار پروژه فاز ۶، به جای پاسخ دهی اعلام کرده‌اند که تحویل واحدهای مسکونی به کارگران فلزکار و مکانیک مستلزم پرداخت پول بیشتری است.این فعال کارگری افزود: دریافت پول بیشتر از اعضای تعاونی مسکن کارگران فلزکار و مکانیک درحالی است که به موجب قرارداد منعقد شده، پیمانکار پروژه موظف است تا بابت تاخیر ایجاد شده به مالکان خسارت بدهد.وی یادآور شد: به موجب ماده ۷ این قرارداد، در ازاء هرماه تاخیر معادل نیم درصد ثمن معامله از سوی پیش فروشنده به پیش خریدار پرداخت و یا از میزان پرداخت مرحله سوم کسر خواهد شد.گیلانی‌نژاد بابیان اینکه مسئولان شرکت عمران پرند تاکنون به درخواست این تعاونی مسکن کارگری پاسخ روشنی نداده‌اند، یادآور شد: اعضای این تعاونی در بد‌ترین شرایط مالی ممکن به تعهدات خود در خصوص پرداخت ۱۰ میلیون تومان پیش پرداخت عمل کرده‌اند و انتظار دارند تا طبق قرارداد صاحبخانه شوند.این فعال کارگری بابیان اینکه در حال حاضر به دلیل نبود امکانات زیر ساختی نظیر خطوط لوله کشی آب و گاز اجرای این پروژه‌ها در مرز ۷۰ درصد متوقف شده‌است؛ افزود: چنانچه مسئولان شرکت عمران پرند امکانات زیربنایی را فراهم کنند، لااقل دیگر دلیلی برای تاخیر در تحویل خانه پیش فروش شده به متقاضیان وجود ندارد.

چه بر سرزحمتکشان آمده ؟!؟
در اخبار بدست آمده در سال 1392 تا الان 3 هزار دختر زیر 10 سال به اجبار پدر و مادر ازدواج کرده اند.اینکه آیا این دختربچه ها سر از ازدواج در می آورند و می فهمند که ازدواج یعنی چه؟ خودش داستان غم انگیزی است.اما اینطور دختربچه ها را به ازدواج مجبور کردن ،یک زجر و شکنجه قانونی است.واقعن چه شرایطی وجود داشته که پدر و مادر راضی شده دختربچه نجیب ش را این طور خوار و ذلیل بدست مردان هوسران بدهد؟ این دختربچه ها آیا دختربچه فلان حاجی بازاری هستند؟ یا فلان سرمایه دار؟ یا دختربچه کارگران فقیر که اینطور دختر بچه های خود را بخاطر فقر و نداری از خانه بیرون می کنند، تا یک نان خور کم شود.این جور شوهر دادن دختربچه ها، بیشترشان یا تا آخر عمر نازا می شوند و یا جان خود را از دست می دهند.البته آمار بالا دقیق نیست واین آمار فقط متعلق به کردستان ، همدان ، زاهدان،واصفهان است. اگر زحمتکشی قادر باشد که نان خود و خانواده اش را تامین کند که هیچوقت دختربچه اش را اینطور شوهر نمی دهد.ببین مردم این منطقه ها به چه روزی گرفتار آمده اند که جگرگوشه هایشان را اینطور شوهر می دهند.این آمار تکان دهنده را تازه خوانده بودم که خواندم ،قرار است پدر خوانده با دختر خوانده خود ازدواج بکند.اینکه یک ناپدری چندین سال بچه ای را به چشم بچه خود دیده باشد وحالا یک مرتبه این دختر را به چشم یک زن ،که می تواند زنش شود،ببیند فقط از آدمهای روانی بعید است .که خوب به آدم روانی هم نباید زن داد.
داود عرفانی کارگر فلزکار

به سندیکاهای کارگری بپیوندیم
دوستان کارگر
اگر کارگران به عضویت سندیکاهای کارگری در آیند، از مزایای اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی آن بهره مند خواهند شد.در تمام کشورهای دنیا بزرگترین و اصلی ترین حامی ملت ها و کارگران ، سندیکاهای کارگری می باشند و درمقابل ، کارگران همان کشورها هم بزرگترین و مهمترین حامی سندیکاها می باشند.سندیکاهای کارگری هر کشوری با تربیت کارگران پیشرو و فعال سندیکایی برای فعالیت های کارگری نیازمند حمایتهای مادی و معنوی کارگران هر کشور می باشد که در دو جهت از فعالان سندیکایی حمایت می کنند.
اول اینکه کارگران هر کشور با مهم دانستن فعالیت های سندیکایی سعی می کنند که تمام آموزشهای مقاطع مختلف سندیکایی را فرا بگیرندو با دانستنیهای سندیکایی آگاهی کاملی از حقوق حقه خود بدست آورند.که این خود یک حمایت بزرگ معنوی برای سندیکاهای هرکشوری محسوب شده وباعث افزایش شعوراجتماعی و دانستن حقوق شهروندی مردم نیزخواهد شد.
دوم اینکه کارگران هر کشوری درصد کمی از حقوق ماهیانه خود را به سندیکاهای کارگری پرداخت می کنند.چرا که سندیکاهای کارگری کاملا مستقل بوده وازطرف دولتها نه حمایت مادی می شوند ونه حمایت معنوی.بلکه به علت عظمت فعالیت ها،سندیکاهای کارگری نیازمند کارگران پیشرو و فعالی هستند که بی دریغ تمام وقت خود را صرف فعایت های سندیکایی نمایند وطبیعی است این کارگران نیازمند حمایت مادی باشند چون مخارج فعالیت سندیکایی از عهده توان کارگر پیشرو خارج است.مخارجی همچون تهیه و توزیع اطلاعیه ها و نشریات و کتاب های مورد نیاز کارگران و تشکیل جلسات در سطوح مختلف و هزینه ایاب و ذهاب برای هماهنگی بین سندیکاهای کوچک که در سطوح کشور پراکنده اند ونیازمند هماهنگی می باشد.هزینه سنگین گردآوری اطلاعات، صفحه بندی و چاپ مجله ماهیانه که عموما می بایستی این مجلات به سرعت بین کارگران توزیع شود.همه و همه فعالیت های گسترده سندیکای کارگری نیازمند کمک مادی شما عزیزان می باشد. تو ای کارگر عزیز با پرداخت حتا یک صدم دستمزد کارگریت بطور غیر مستقیم برای خود و فرزندان خود و فرزندان فامیل و فرزندان این کشورهزینه می کنی .این مبلغ به ظاهر کم وقتی که از طرف کارگران آگاه به حقوق حقه خود جمع آوری شد می تواند دست کارگران پیشرو را پیش از بیش باز کند تا با شتاب باور نکردنی از تو کارگر ایران زمین و فرزندان تو حمایت کند.
سندیکاهای کارگری ایران همچون سندیکاهای کشورهای دیگر با فعالیت گسترده ، برای ارتقا سطح زندگی کارگران ایرانی فعالیت انجام می دهندکه به شرح زیر می باشد:
1-افزایش دستمزد سالانه با چانه زنی مستقیم با دولت و مجلس با توسل به قراردادهای دست جمعی.
2- گرفتن مزایای کارگری برای کارگران از جمله بیمه ،اجرا شدن قانون کار و حتا شیروصابون دست شویی.
3- گرفتن مزایای بازنشستگی بخصوص مستمری که با زندگی مان مطابقت داشته،از صندوق بیمه تامین اجتماعی برای روزهای پیری مان.
4- برداشتن پیمانکاران که کارگران را با قرار دادهای موقت و کوتاه مدت و سفید امضا به برده خود تبدیل می کنند با جایگزین کردن استخدام رسمی.
5- موظف کردن کارفرما برای حفاظت و امنیت جان و سلامت کارگران در محیط های کار،با سرکشی های به موقع.
6- ایجاد سیستم آموزشی یکپارچه سندیکاهای کارگری برای بیش از 30 میلیون کارگر ایران زمین.
7- رسیدگی به امور کارگران زن مظلوم در ایران که طی سالهای اخیر براثر مشکلات مالی جامعه بیش ازپیش تحت ستم کارفرمایان هستندوحق و حقوق شان خورده می شود.
8- رسیدگی به پدیده زشت کار کودک که به تازگی در کشور گسترده تر شده است و دستگاههای دولتی کوچکترین قدمی بر نمی دارند.
9- حمایت از شغلهای موجود یکی از وظایف بزرگ سندیکاهای کارگری درایران است.که بر اثر نبود سندیکا هر روزه شاهد از بین رفتن بسیاری از مشاغل می باشیم. و دولت هرگز نمی تواند این مشاغل را احیا کند مگر در حد شعار. مثل تعطیلی کارخانه فولاد زاگرس قروه.
10- نبود سندیکا باعث شده که طبقه کارگر و فعال جامعه که بیشترین سهم تولید ثروت را در کشور دارد،خود فقیر و فقیرتر بشود.به نحوی که کارگر ایرانی با 8 ساعت کار طاقت فرسا همچنان 4 برابر زیر خط فقر قراردارد.
دوستان کارگر با توجه به ده مورد گفته شده و دهها مورد نگفته شده دیگر که کم وبیش آثار فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی مخربی بر جامعه کارگری ایران وارد کرده است و کم وبیش همه ما از آن اطلاع داریم.فقط و فقط در سایه نبود سندیکاهای کارگری بوجود آمده است.پس بیایید از کارگران پیشرو حمایت مادی و معنوی کنیم .تا طبق قانون اساسی کارگران سندیکایی با دل گرمی بیشتری فعالیت کنند و از حقوق کارگریمان دفاع کرده و آینده روشنی برای فرزندانمان تدارک ببینیم.