در سوگ پروین صدیقی (سپیده)،و در حسرت حضور مهربان اش!

(۱۶ تیر ۱۳۳۸ – ۲۱مهر۱۳۹۵ )
(۰۸/۰۷/۱۹۵۹ – ۱۲/۱۰/۲۰۱۶)

بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی‌کنم

(سیاوش کسرائی)

پروین صدیقی روز چهارشنبه ۲۱ مهرماه ۱۳۹۵ (۱۲ اکتبر ۲۰۱۶) در شهر وین اتریش درگذشت. او نمونۀ برجسته ای از انسان های آرمان خواه و سخت کوش بود که در تلاش برای آزادی پای در عرصۀ تحولات سیاسی گذاشته اند و خود بیان برجسته آماج هائی هستند که به زندگی شان معنا می بخشد.

در جریان انقلاب بهمن او نیز هم چون هزاران جوان شورانگیخته در آرزوی ایجاد جامعه ای آزاد و عادلانه بود. اما با سقوط دیکتاتوری پهلوی، برآمدن حکومتی جهنمی تر از آن را شاهد بود. دانشجوی پزشکی دانشگاه تبریز بود که «انقلاب فرهنگی» رژیم جدید راه افتاد. دانشگاه ها تعطیل شدند و ده ها هزار نفر از دانشجویان و استادان سراسر کشور از حق تحصیل و تدریس محروم شدند. بیش از سه سال شکنجه و زندان جمهوری اسلامی را تحمل کرد. همان جا خبر اعدام همسرش را به او دادند. پروین برای دخترش که پدر را ندید و مادر را بعد از چند سال بازیافت، هم پدر و هم مادر بود.

پس از آزادی از زندان، همراه دخترش راه دشوار جلای وطن و تبعید را در پیش گرفت تا آزاده را از کشوری که تنها زندان پدر و مادرش و همراهان آنها بود، خارج کند و فارغ از زور و سرکوب و زندان، زندگی جدیدی را آغاز کند. او که همیشه در پی تحصیل و فراگیری بود، از همان ایران آموزش زبان آلمانی را آغاز کرد و پس از عبور از دشواری های راه، خود را همراه دخترش به اتریش رساند. در اتریش نیز علیرغم زندگی پناهندگی و مشکلات آن، به تحصیل زبان آلمانی و سپس علوم آزمایشگاهی پرداخت. او در عین این که زبان آلمانی را به بهترین وجه یاد گرفته بود، از شاگردان ممتاز رشته خویش بود و بعدها در همین رشته مشغول به کار شد.

در تمام سال های دشوار زندان و دربدری خانواده بزرگ صدیقی. پدر و مادر، همۀ اقوام که بخشی مهم از شهر سقز را در بر می گرفت، پشتیبان او بودند.

پروین از همان آغاز فعالیت سیاسی به صفوف فدائیان خلق پیوست. در انشعابات این سازمان، جزو جناح چپ اکثریت و بعدها عضوسازمان اتحاد فدائیان خلق ایران بود. درحین همین فعالیت ها هم سال ۱۳۶۲همراه همسرش مقصود فتحی بازداشت شد.

پروین انسانی سخت کوش و استوار در برابر دشواری ها بود. در بدترین شرایط امید خود به آینده را از دست نمی داد. با تمام ناملایمات زندگی اش روحیه ای شاداب و مقاوم داشت. تلاش می کرد از هر مشکلی که پیش می آمد، با ابتکار و خلاقیت، فرصتی برای غلبه بر آن بسازد. انسانی مهربان و گشاده رو که در قاموسش «نه» وجود نداشت. روحیه ای مداراجو و نگاهی فراتر از برخوردهای لحظه ای به مسائل داشت. هر جا بود، حضورش گرمای خاص خود را داشت. اطرافیان، دوستان و همراهانش همواره با مهر بی دریغ او مواجه بودند.

اما آثار دردها و رنج هایی که پروین در طول همه این سال ها، چه در زندان و درد دوری از فرزند، چه در تنهائی و در سوگ همسرش مقصود و چه زندگی در غربت تحمل کرده بود، اثر خود را بر جسم و جان او بر جای گذاشت. او بیش از پنج سال با سرطان مبارزه کرد. می خواست حتی اگر یک روز بیشتر هم شده همراه آزاده که تمام زندگی اش بود، باشد. بارها درمان های مختلف، حالش را کمی بهتر و امید به زندگی را برای او و دخترش بیشتر کرد. اما سرانجام در نیمه شب ۱۲ اکتبر، در حالی که از نزدیکانش وداع کرده بود، در آغوش دخترش آزاده، با آرامش به خواب ابدی رفت.

پروین هر جا قدم می گذاشت، حضورش را پایدار می کرد. این حضور از زندگی هیچ کدام از ما، خانواده، دوستان، یاران و همراهان او رخت بر نخواهد بست. یادش همیشه زنده است.

خانواده و دوستان

مراسم بزرگداشت:
شنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۱۶
از ساعت ۱۴ تا ۲۱مکان:
Cafe Vindobona
Wallensteinplatz 6 / 1. Stock
1200 Wien