قمار سیاسی هاشمی رفسنجانی

علی افشاری

هاشمی رفسنجانی نهایتا در دقیقه ۹۰ پا به میدان رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گذاشت. او شاید آخرین قمار سیاسی زندگی‌اش را انجام داد. حضور وی کاملا صحنه انتخابات و برنامه حاکمیت را به هم زد.

البته ‌ثبت‌نام اسفندیاررحیم مشایی و سعید جلیلی نیز در ابعادی محدودتر صحنه بازی را دگرگون ساخت. حال باید دید سرنوشت هاشمی رفسنجانی چه خواهد شد.

ثبت نام وی در واپسین دقایق امری غافلگیرانه بود. تا بعد از ظهر روز آخر، خبر‌هایی که از دفتر و نزدیکان وی پخش می‌شد، حاکی از عدم تمایل رفسنجانی بود. حتی غلامعلی رجایی از پرسنل مجمع تشخیص مصلحت نظام مدعی است که نامه رد درخواست کاندیداتوری او در دست نگارش بوده است.

آنچه باعث شد هاشمی برای چهارمین بار بخت خود برای ورود به ساختمان ریاست جمهوری را به آزمون بگذارد، معلوم نیست. دیدگاه‌ها و روایت‌های زیادی در این زمینه وجود دارد.

برخی از منظر نظریه توطئه به توافق پنهان هاشمی و رهبری معتقدند. اما شواهد نشان می‌دهد که رهبری و اصول‌گرایان همسو با وی، مخالف حضور هاشمی بوده‌اند.

برخی از منظر نظریه توطئه معتقدند توافقی پنهانی بین وی و رهبری صورت گرفته است. اما بررسی شواهد، حکم به بطلان این فرضیه می‌دهد و بر عکس روشن می‌سازد که رهبری و اصول‌گرایان همسو با وی مخالف حضور هاشمی بوده‌اند.

در عین حال، به نظر می‌رسد خامنه‌ای تلاشی برای ممانعت از کاندیداتوری هاشمی نیز انجام نداده است. چه بسا وی در این اندیشه است که تهدید هاشمی را به فرصت برای حاکمیت و تداوم وضع موجود تبدیل کند. نقل می‌کنند که تقاضای ملاقات رفسنجانی با رهبری در روز‌های قبل از موعد نهایی ثبت‌نام بی پاسخ می‌ماند.

وی همانگونه که به صورت علنی اعلام کرد، شرط حضور خود در انتخابات را اطلاع از عدم مخالفت رهبری دانست. البته می‌توان این موضع‌گیری را ایجاد فشار به رهبری نیز تحلیل کرد تا با پرتاب توپ به زمین وی، او را در موضع آچمز قرار دهد.

از قرار معلوم، رفسنجانی در روز شنبه چند بار با دفتر رهبری تماس می‌گیرد ولی هر بار امکان ارتباط به دلایلی حاصل نمی‌شود. آخرین تماس کلید ماجرا است. بعد از بی‌حاصلی تماس تلفنی آخر، هاشمی بسم‌الله می‌گوید و به طرف وزارت کشور راه می‌افتد.

برخی می‌گویند رفسنجانی در تماس آخر باز نتوانسته با رهبری صحبت کند و احساس کرده که دارند دفع الوقت می‌کنند. قول دیگری هم وجود دارد که او به دفتر رهبری احضار شده اما گفته زمان تنگ است و باید برای ثبت نام برود.

گذر زمان نشان خواهد داد اعتبار این روایت‌ها چقدر است. اما احتمال اینکه هاشمی بدون دریافت چراغ سبز از خامنه‌ای به صحنه آمده باشد، بالا است.

چه بسا خامنه‌ای در این اندیشه باشد که تهدید هاشمی را به فرصت برای حاکمیت و تداوم وضع موجود تبدیل کند.

هاشمی از ابتدا مایل به شرکت در رقابت‌های انتخاباتی بود. او حتی در پایان دوره دوم ریاست جمهوری‌اش در اندیشه الغای قانون نفی مادام‌العمری ریاست جمهوری بود. اما در این دوره می‌خواست حضورش با مخالفت رهبری مواجه نشود.

حضور هاشمی آرایش نیرو‌ها در اردوگاه اصول‌گرایان را به هم ریخت. اولین پسامد حضور وی، افزایش احتمال همگرایی در اردوگاه اصول‌گرایان است. مدافعان گفتمان سوم تیر و لایه‌های سپاهی و تندروی اصول‌گرایان به سمتی می‌روند تا با پرچمداری واحد در صحنه حضور یابند.

باقر قالیباف

در این میان بیشترین ضربه را محمد باقر قالیباف خورد که امکان اجماع اصول‌گرایان ولایی با حضور هاشمی بر روی وی پایین است. هاشمی در همان ابتدا رویاهای هشت ساله ریاست جمهوری قالیباف را به هم ریخت.

اگرچه هاشمی رفسنجانی در بخشی از اصول‌گرایان سنتی و عملگرا پایگاه دارد، اما مخالفانی نیز بین آنها دارد. اگر فضای انتخابات دو قطبی شود و وجهه درون نظام هاشمی کمرنگ شود، آنگاه در این فضا کلیت اصول‌گرایان به سمت تقابل با وی متمایل می‌شود.

در حال حاضر ممکن است تک چهره‌هایی در این جریان از وی حمایت کنند. علی اکبر ناطق نوری اعلام کرد به نفع هاشمی سخنرانی نخواهد کرد اما از او حمایت می‌کند. علی لاریجانی و فراکسیون متبوعش در مجلس نشانه‌هایی بروز داده‌اند اما هنوز معلوم نیست به سمت حمایت علنی و یا پنهانی از هاشمی بروند.

سبد آرای هاشمی و مشایی با یکدیگر هم‌پوشانی دارد. هر دو می‌خواهند طبقه متوسط ناراضی را همراه سازند. اما آرای متفاوت نیز دارند.

موازنه قوا در جامعه روحانیت مبارز تهران به گونه‌ای است که امکان حمایت از هاشمی رفسنجانی بسیار پایین است. با این همه بعید است که آنها علیه هاشمی موضع بگیرند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پتانسیل زیادی دارد تا رو در روی هاشمی قرار بگیرد. بعد از تکذیب حمایت آیت‌الله سیستانی و وحید خراسانی، هاشمی حمایت زیادی در بین مراجع ندارد. به احتمال زیاد مراجعی چون موسوی اردبیلی، صانعی، گرامی و روحانیان اصلاح‌طلب از او پشتیبانی خواهند کرد.

اما اصلاح‌طلبان به شکل تمام عیار از هاشمی حمایت می‌کنند. در اصل این بار پشتوانه هاشمی پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان منتقد وضع موجود است. او دیگر جایگاه خاصی در بین نیرو‌های حامی نظام و به خصوص نسل جدید آنها ندارد.

می‌توان پیش‌بینی کرد محمد خاتمی تمامی توانش را برای پیروزی هاشمی بسیج کند. این مسئله فاکتور مثبتی برای هاشمی است اما بعید به نظر می‌رسد که خاتمی اجازه سفر آزادانه در کشور را پیدا کند. چنین محدودیتی تاثیرگذاری خاتمی را محدود می‌سازد. بخشی از جنبش سبز نیز از هاشمی حمایت می‌کند ولی نامحتمل خواهد بود موسوی و کروبی کاندیداتوری رفسنجانی را تایید کنند.

خود هاشمی رفسنجانی نیز ممکن است با کار‌های ایذائی طیف تندروی حکومت مواجه شود وفعالیت‌های انتخاباتی‌اش دچار اختلال گردد. ممانعت از سخنرانی در دانشگاه تهران شروع کارشکنی‌ها است.

دیگر چالش پیش روی هاشمی، تایید صلاحیت احتمالی اسفندیار رحیم مشایی است. سبد آراء آنها با یکدیگر هم‌پوشانی دارد. هر دو می‌خواهند طبقه متوسط ناراضی را همراه سازند. اما آراء متفاوت نیز دارند.

بخشی از جنبش سبز از هاشمی حمایت می‌کند ولی تایید کاندیداتوری رفسنجانی از سوی موسوی و کروبی نامحتمل است.

جریان احمدی‌نژاد به صورت بالقوه در بخش‌های محروم و روستا‌ها پایگاه دارد در حالی که هاشمی در بخش‌های مرفه، سرمایه‌داران، صاحبان صنایع، سوسیالیست‌های ملی، تکنوکرات‌ها و کلا مدافعان مدرنیته از نفوذ برخوردار است.

حال باید دید فرجام هاشمی چه خواهد شد؛ مردی که در تمام فراز و نشیب‌های جمهوری اسلامی کوشیده است جایگاه محکمی در قدرت داشته باشد. امری که به خصوص از سال ۱۳۸۴ به بعد فاصله زیادی با آن یافته است. او می‌آید تا جلوی حذف کامل و زوال اقتدار خود و جریان هم‌سویش را بگیرد. البته نگران است که تندروی‌های حاکمیت و توهمی که رهبری دچار آن است، بقای نظام را به خطر بیاندازد و کشور نیز در وضعیت خطرناکی قرار بگیرد.

حاکمیت و به خصوص خامنه‌ای نیز نگران بازگشت حاکمیت دوگانه هستند. بنابراین پیروزی هاشمی رفسنجانی کابوس آنها است. اما وضعیت هاشمی ژلاتینی است. او پایگاه اجتماعی قوی ندارد. پیروزی وی وابسته به گسترش جو احساسی و تهییج رای دهندگان است وگرنه در شرایط عادی وی بختی برای پیروزی ندارد. این مسئله به حاکمیت دلگرمی می‌بخشد تا به هماورد طلبی وی رضایت بدهند اما بکوشند تا رای نیاورد.

هدف حکومت شکست هاشمی و تبلیغ رد صلاحیت وی از سوی مردم است. هاشمی این بار بیش از گذشته آماج تخریب‌های سازمان یافته قرار خواهد گرفت.

شکست هاشمی در شرایط طبیعی به مراتب مزایای بیشتری در قیاس با هزینه‌های پیروزی وی دارد. ضمن اینکه با توجه به ناکامی اعتراضات قبلی، هزینه تقلب بزرگ و جابجایی نتایج آرا را برای حاکمیت کاهش داده است.

پیروزی هاشمی منوط به ایجاد فضای پرنشاط انتخاباتی است تا بیش از ۷۵ درصد واجدان شرایط یعنی در حدود ۴۱ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند.

همانطور که نگارنده در مطلب قبلی خود توضیح داد، شرایط عادی رای آوری هاشمی خیلی پایین است. بنابراین حکومت در وهله نخست می‌کوشد او را بدون تقلب بزرگ شکست دهد. اگر نرخ مشارکت کمتر از هفتاد و پنج درصد باشد، حاکمیت قادر است با بهره‌برداری از پایگاه اجتماعی (تقریبا ۱۴ میلیونی ) خود و بهره‌برداری از نیمی از آرا شناور کاندیدای مورد نظرش را از صندوق‌های رای بیرون بیاورد.

آرای هاشمی در انتخابات گذشته اعم از ریاست جمهوری دهم و مجلس ششم حالت ثابت و یکنواختی داشته است. سهم او از سبد آرای ریخته شده در صندوق‌های رای در سال ۸۴ در شهر‌های کوچک، متوسط و بزرگ در حدود ۲۲ درصد در مرحله اول ثابت بود که در مرحله دوم نیز با برخورداری از حمایت اصلاح‌طلبان ۳۵ درصد شد. البته نمی‌توان به صورت قطعی گفت همین ارقام در این دوره نیز تکرار می‌شود اما قرینه‌ای به دست می‌دهد.

رفتار انتخاباتی مردم ایران غیرمنتظره است ولی درجه پیش‌بینی ناپذیری آن خیلی بالا نیست. در سطح کلان و با ملاحظه پراکنش‌های جغرافیایی، نسلی و طبقاتی می‌توان قواعدی را مشاهده کرد.

پیروزی هاشمی منوط به ایجاد فضای پرنشاط انتخاباتی است تا بیش از ۷۵ درصد واجدان شرایط یعنی در حدود ۴۴ میلیون نفر در انتخابات شرکت کنند. در این صورت او می‌تواند در مرحله دوم پیروز شود. اگر نرخ مشارکت از این رقم نیز بالاتر رود، آن‌گاه وی شانس پیروزی در دور اول را خواهد داشت.

خامنه‌ای نگران بازگشت حاکمیت دوگانه است و پیروزی هاشمی رفسنجانی کابوس اوست. اما وضعیت هاشمی ژلاتینی است.

اما تحقق چنین آمار‌هایی در شرایط کنونی کشور دشوار است و محتاج اتفاقات شگفت‌انگیز است. بر اساس معیار‌های متعارف، وقوع چنین حالتی نامحتمل است. حتی هاشمی اگر ببرد با مانع تقلب و دستکاری در نتایج انتخابات روبرو است.

وی و اصلاح‌طلبان توان بازدارندگی در مقابل تقلبی که نتیجه انتخابات را تغییر دهد ندارند. مگر اینکه ریش سفید‌های نظام به صحنه بیایند که هم تصور چنین حالتی دور از واقعیت است و هم در حرف شنوی خامنه‌ای از آنها تردید وجود دارد.

ازاینرو هاشمی قماری سیاسی را انجام داده است که ریسک آن برای جامعه و خودش زیاد است. تکیه زدن وی بر جایگاه ریاست جمهوری در شرایط کنونی کشور مثبت است. می‌تواند مقدمه تحولات و فعال شدن نیرو‌های جامعه مدنی باشد و تا حدی جلوی تخریب بیشتر زیر ساخت‌های اقتصادی کشور را بگیرد. حتی اگر نتیجه مثبتی هم نداشته باشد جلوی شر بیشتر را می‌گرد.

اما این مزایا که حالت موقتی دارد و تضمینی برای تداوم آن موجود نیست، محصول شرایطی استثنایی است که وی رای بیاورد و تقلبی نیز صورت نگیرد.

اما اگر رفسنجانی به عنوان کاندیدای دموکراسی‌خواهان طرح شود و رای نیاورد، آنگاه تبعات سنگینی گریبان مردم و جامعه را می‌گیرد. ناامیدی شدید پسامد امواج احساسی کنونی خواهد بود. حاکمیت موفقیت بزرگی را کسب می‌کند و آن را پشتوانه تثبیت خود در داخل و تحکیم موقعیت جهانی می‌کند.

هاشمی می‌تواند برای دموکراسی‌خواهان هم فرصت باشد و هم تهدید؛ ولی در کوتاه مدت جنبه فرصت آن بر تهدید برتری دارد.

در چنین حالتی، حماسه سیاسی مورد نظر حکومت به بهترین وجه محقق می‌شود. همچنین جنبش اعتراضی را زمینگیر می‌کند. کافی است مقایسه شود که پس از اوج‌گیری جنبش سبز حاکمیت تا چه میزان در وضعیت نامعلومی به سر می‌برد و حال در صورت شکست هاشمی، نیرو‌های معترض را به عقب کشانده و وارد بازی انتخاباتی کرده و سرانجام نیز آنها را شکست داده است.

اما اگر هاشمی پیروز شود، حاکمیت هزینه خواهد داد. دوباره دوران سختی برای خامنه‌ای درست می‌شود ولی بحران جدی نمی‌شود. او تجربه مهار هاشمی را دارد و همچنین ابزار‌های قوی در دست دارد.

در مجموع هاشمی می‌تواند برای دموکراسی‌خواهان هم فرصت باشد و هم تهدید؛ ولی در کوتاه مدت جنبه فرصت آن بر تهدید برتری دارد. به شرط آنکه تبیین درست، عقلانی و واقع بینانه‌ای از مسئله انجام شود. در عین حال این حالت را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است شرایط به سمتی برود که هاشمی در رقابت‌های انتخاباتی باقی نماند.

بازارِ منتظر ارز و سرمایه

سومین روز پیاپی کاهش قیمت ارز در بازار تهران مسئولان دولتی را بر آن داشته تا بگویند افت قیمت‌ها ربطی به انتخابات ندارد. خبرگزاری مهر به نقل از یک منبع آگاه گزارش داده است که ارز از هشت روز گذشته شیب کاهشی داشته و ارتباطی میان کاهش قیمت ارز و انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد.

پیش از این رسانه‌های نزدیک به نیروهای میانه رو و اصلاح‌طلبان در ایران، کاهش قیمت ارز را مرتبط با حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات عنوان کرده بودند.

رسانه‌های نزدیک به نیروهای میانه رو و اصلاح‌طلبان در ایران، کاهش قیمت ارز را مرتبط با حضور اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات عنوان کردند.

خبرآنلاین در روز آخر ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در ایران خبری منتشر کرد مبنی بر این که اعلام قیمت ارز تا ثبت‌نام‌ هاشمی رفسنجانی متوقف شده است. اما رسانه‌های نزدیک به دولت اما این اقدام را جو سازی همراهان هاشمی و غیرواقعی خواندند.

محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی کاهش قیمت ارز در روزهای گذشته را متاثر از افزایش تزریق ارز به مرکز مبادلات ارزی عنوان کرده و گفته است که این کاهش قیمت همچنان ادامه خواهد داشت.

بررسی لایحه بودجه در مجلس نیز از دیگر عوامل تاثیرگذار بر بازار ارز بوده است. مجلس تصمیم گرفته است که ارز را تک نرخی کند. مبنای مجلس برای قیمت گذاری ارز، قیمت مرکز مبادلات ارزی است. بر این اساس قیمت دلار در ایران ۲۴۵۰ تومان خواهد بود.

بورس تهران زیر سایه انتخابات

علاوه بر بازار ارز، بازار سرمایه تهران هم در روزهای گذشته نسبت به اخبار انتخاباتی واکنش نشان داده است. در حالی که بازار سرمایه تهران در ماه‌های گذشته همواره شاهد افزایش شاخص‌ها بوده در دو روز گذشته شاخص‌های بازار سرمایه ایران با افت همراه بوده است.

«وضعیت کنونی معاملات بورس نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران موضع محتاطانه و کوتاه‌مدت دارند. سرمایه‌گذاری‌ها زمانی بلندمدت خواهد شد که سرمایه‌گذاران اطمینان بلندمدت پیدا کنند.»

برخی از کارشناسان افت شاخص‌ها در بازار سرمایه را متاثر از فضای انتخاباتی دانسته‌اند. تصمیم نمایندگان مجلس در «الزام پالایشگاه‌ها به واریز ۲۶ درصد درآمدهای حاصل از صادرات فرآورده‌های نفتی به صندوق توسعه ملی» هم برکاهش شاخص‌های بورس تهران اثرگذار بوده است.

صنایع پتروشیمی و معدنی در ماه‌های گذشته از جمله سهام پرطرفدار بورس تهران بوده‌اند. اگر چه واگذاری سهام معدنی از سوی دولت همچنان با ابهام‌های بسیاری روبرو است و ورود هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس به بازار سرمایه با اعتراض‌های زیادی روبرو شده، اما این دو گروه از سهام تاثیر فراوانی بر بازار سرمایه تهران داشته‌اند.

حال اما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، تصمیم مجلس برای پالایشگاه‌ها از یک سو و فضای انتخاباتی از سوی دیگر، بازار سرمایه تهران را تحت تاثیر قرار داده است.

هاشم باروتی، کارشناس بازار سرمایه به روزنامه خورشید گفته است: «فعالان بازار سرمایه این روزها چشم به اخبار انتخابات ریاست جمهوری دوخته‌اند. به گفته او، بسیاری از خریداران حقوقی از صف خرید خارج شده و منتظر روزهای آینده مانده‌اند.»

باروتی گفته است: «انتخابات ریاست جمهوری قطعا بازار سرمایه را تحت تاثیر قرار می‌دهد چرا که خریداران عمده و شخصیت‌های حقوقی منتظر برنامه نامزدهای انتخاباتی می‌مانند.»

حسین صالحی کارشناس بازار سرمایه به روزنامه همشهری گفته است: «هرگونه عدم‌اطمینان و هر فاکتوری که امنیت سرمایه‌گذاری را تحت‌تأثیر قرار دهد می‌تواند به‌عنوان نکته‌ای منفی بازار را تحت تاثیر قرار دهد. بازار این روزها چشم انتظار و متاثر از عوامل داخلی و خارجی زیادی است و انتخابات یکی از این عوامل تاثیر‎گذار است که در این روزها بازار سرمایه را با احتیاط همراه کرده‎ است.»

رئیس کل بانک مرکزی کاهش قیمت ارز در روزهای گذشته را متاثر از افزایش تزریق ارز به مرکز مبادلات ارزی عنوان کرده و گفته است که این کاهش قیمت همچنان ادامه خواهد داشت.

غلامرضا جواشی، کارشناس بازار سرمایه هم معتقد است: «وضعیت کنونی معاملات بورس نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران موضع محتاطانه و کوتاه‌مدت دارند. زمانی سرمایه‌گذاری‌ها بلندمدت خواهد شد که سرمایه‌گذاران اطمینان بلندمدت پیدا کنند و سرمایه‌ها و دارایی‌های مالی را با اطمینان به سمت بورس روانه کنند.»

امید و ناامیدی در بازار

بی‌ثباتی و سیاست‌گذاری‌های کوتاه مدت بارزترین ویژگی تصمیم گیری‌های اقتصادی دولت در هشت سال گذشته بوده است. به گونه‌ای که دولت با صدور بخشنامه‌های متعدد، به آشفتگی بازار دامن زده است. همچنین افزایش تنش در روابط بین‌المللی هم بازار و اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده است. در چنین شرایطی اقتصاد ایران امید به آینده و اطمینان را از دست داده است.

خروج سرمایه‌گذاران خارجی از ایران و کاهش سرمایه‌گذاران بخش خصوصی در سال‌های گذشته نتیجه بی‌اعتمادی صاحبان سرمایه بوده است. محسن رنانی اصفهانی، اقتصاددان، کاهش سرمایه اجتماعی را بزرگترین آفت اقتصاد ایران دانسته است.

در چنین شرایطی سرمایه‌گذاران ایرانی در آستانه انتخابات رفتاری محتاطانه پیشه کرده‌اند و امیدوارند که بعد از انتخابات آرامش نسبی و امید دوباره به بازار و اقتصاد ایران باز گردد.

شعارهای نامزدهای احتمالی انتخابات مبنی بر کاهش تنش در روابط بین‌الملل و سیاست‌گذاری‌های کارشناسانه درعرصه اقتصادی این امید را به اقتصاد ایران تزریق کرده است که وضعیت فعلی پایدار نخواهد ماند.

چنانچه اقبال عمومی به نامزد مورد حمایت میانه روهای مذهبی در ایران افزایش یابد، باید چشم انتظار واکنش مثبت بازار ارز و سرمایه بود.

با این حال نمی توان کاملا خوش‌بینانه امیدوار بود که اقتصاد ایران روی آرامش و ثبات را ببیند، چرا که رفع تنش در سیاست خارجی ایران نیازمند اجازه عالی‌ترین مقام نظام است.

او پیش از این در دوران ریاست جمهوری خاتمی در شرایطی که میانه روهای مذهبی در ایران در حال تلاش برای بهبود روابط با جهان غرب بودند، مانع از اقدامات آن‌ها شد.

از سوی دیگر، در سال‌های گذشته نیروهای نظامی بخش بزرگی از اقتصاد ایران را در اختیار گرفته‌اند و سپاه پاسداران و بنیادهای انقلابی مذهبی به بازیگران اصلی اقتصاد ایران تبدیل شده‌اند.

به نظر می‌رسد چنانچه نامزد مورد حمایت و یا نزدیک به این نهادها پیروز انتخابات نباشد، آنها اقدام به کارشکنی و ایجاد ناآرامی در اقتصاد نمایند. همانند آنچه که در دولت خاتمی برای خروج سرمایه گذاران و شرکت‌های خارجی از اقتصاد ایران انجام دادند.

فرض‌های ممکن

حال بازار تهران در روزهای آینده همچنان منتظر می‌ماند. منتظر برنامه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و نتایج نظر سنجی‌ها که اقبال عمومی به یک نامزد را مشخص خواهد کرد. چنانچه اقبال عمومی به نامزد مورد حمایت میانه روهای مذهبی در ایران افزایش یابد، باید چشم انتظار واکنش مثبت بازار ارز و سرمایه بود.

به نظر می‌رسد چنانچه نامزد مورد حمایت و یا نزدیک به نهادهای نظامی پیروز انتخابات نباشد، آنها اقدام به کارشکنی و ایجاد ناآرامی در اقتصاد کنند.

افزایش احتمال پیروزی هاشمی رفسنجانی در انتخابات، فعالان بازار را به بازگشت ثبات در سیاست گذاری‌های اقتصادی امیدوار خواهد کرد. همچنین تاکید نیروهای میانه رو بر حل منازعه هسته‌ای ایران، امکان رفع تحریم‌های اقتصادی در میان مدت را ممکن‌تر می‌سازد.

اگر چه نمی توان کاملا به حل منازعه هسته‌ای بدون اجازه رهبر جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود، اما سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی و کاهش سیاست‌های تنش‌زا در عرصه بین‌المللی، مانع افزایش تحریم‌ها شده و در میان مدت به کاهش آنها می‌انجامد. با این حال سنگ اندازی نهادهای نظامی و نیروهای تندرو در مراکز قدرت در راه برنامه‌های مسالمت جویانه و تنش‌زا دولت میانه روها در ایران را نمی توان نادیده گرفت.

اگر نیروهای تندرو و مورد حمایت نظامیان در ایران پیروز انتخابات شوند، آن گاه روزهای سخت‌تری در انتظار اقتصاد ایران خواهد بود. تاکید نظامیان و تندروها بر مقاومت در برابر خواسته‌های مجامع بین‌المللی به افزایش تحریم‌ها و تنش‌های بیشتر می‌انجامد. در چنین شرایطی قطعا بازار واکنش منفی نشان خواهد داد و نمی‎توان امیدوار به بهبود وضعیت اقتصادی ایران بود.

نامزد مورد حمایت دولت هم چنان چه همچنان در عرصه رقابت باقی بماند و شانس پیروزی داشته باشد، نمی‎تواند به آرامش و بازگشت امید به بازار کمک کند. تجربه سیاست گذاری‌های دولت احمدی‌نژاد در هشت سال گذشته امکان هر گونه تحول در بازار را از بین برده است.

سیاست‌های توده‌گرایانه دولت احمدی‌نژاد در سال‌های گذشته، سرمایه‌گذاران داخلی را هم از فعالیت اقتصادی بر حذر داشته است. پیروزی نامزد مورد حمایت دولت در بهترین حالت می‎تواند به تداوم وضعیت موجود بیانجامد.

از “عالیجناب سرخ‌پوش” تا “عالیجناب سبزپوش”

printShare on email225

طرح مسأله: گنجی در حال تبدیل “عالیجناب سرخ پوش” به “عالیجناب سبز پوش” است.

پرسش: آیا این مدعا صادق است؟ پاسخ: آری گنجی مدتهاست که چنین هدفی را تعقیب می‌کند. آیا گنجی دارای چنین توانی است؟ متأسفانه خیر.

پرسش: پس “عالیجناب سرخ‌پوش”، “عالیجناب سبزپوش” شدنی نیست؟ پاسخ: چرا. “سبزشدن” هاشمی امکان‌پذیر است.

پرسش: اما چگونه؟ پاسخ: با همکاری نانوشته آیت‌الله خامنه‌ای، اصول‌گرایان سنتی و افراطی، باند احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان، ساختارشکنان، و از همه مهم‌تر، خود هاشمی رفسنجانی. انتخابات ۹۲ فرصتی برای این همکاری نانوشته است.

این مسأله نیازمند تبیینی به شرح زیر است:

یکم- ساختار سیاسی متفاوت رژیم: جمهوری اسلامی یکی از نظام‌های غیردموکراتیک است. منتها- براساس نظریه‌های جامعه شناسی سیاسی- ازمصادیق دیکتاتوری های نظامی، فاشیستی و توتالیتر نیست (مگر آن که فاشیسم و توتالیتریسم به عنوان دشنام درباره جمهوری اسلامی به کار روند).

همانطور که انتخابات ۸۸ ، موسوی پیشین را موسوی سبزپوش کرد، ممکن است انتخابات ۹۲ نیز هاشمی پیشین را سبزپوش کند. گرچه احتمال دارد هزینه این تبدیل، سرنوشت موسوی و کروبی باشد.

کسانی که جمهوری اسلامی را دیکتاتوری نظامی،فاشیستی یا توتالیتر قلمداد می کنند، کافی است به این نکته ساده روش شناسی علم توجه کنند: نظریه پردازان به جای توجه به شواهد موید نظریه خود، باید به شواهد و قرائن مبطل توجه کنند (اصل ابطال‌پذیری). در این صورت، صدها شاهد و قرینه علیه چنان مدعیاتی وجود دارد.

یکی از ویژگی‌های نظام غیردموکراتیک جمهوری اسلامی این است که جنگ قدرت علنی از ابتدای تأسیس این رژیم- به تعبیر نادرست ذات‌گرایانه- جزو ذات آن بوده است. نزاع میان نهضت آزادی (دولت موقت) و بقیه، نزاع بنی‌صدری‌ها و بقیه، نزاع‌های جناح چپ و راست با نمادهایی چون مهندس موسوی و علی خامنه‌ای در دهه ۶۰، نزاع بسیار مهم و اساسی آیت‌الله منتظری (قائم مقام رهبری) با آیت‌الله خمینی (رهبر)، نزاع‌های اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران، نزاع احمدی‌نژاد و بقیه، نزاع ۸۸ موسوی و کروبی و سبزها با خامنه‌ای، و…

این جنگ علنی و افشاگری‌ها و حذف‌های مداوم یکدیگر، در کدام یک از رژیم های غیردموکراتیک دیگر قابل مشاهده است؟ این نزاع ها پیامدهای بسیار داشته و دارد. یکی از پیامدهای آن کار درست کردن برای اپوزیسیون مقیم خارج است. اگر جمهوری اسلامی مانند عربستان سعودی یا کره شمالی بود، مخالفان چه چیزی برای نوشتن داشتند؟

دوم- فرایند تغییر طرد و حذف‌شدگان: آدمیان فاقد ذات ثابت، تغییرناپذیر هستند. همه تغییر کرده و می‌کنند. در قدرت بودن- خصوصاً در نظام‌های غیردموکراتیک- آدمی را در موقعیتی قرار می‌دهد که حال و روز ناقدان/متفاوت‌ها/مخالفان را نمی‌فهمد. وقتی فرد قدرتمند از ساختار سیاسی حذف و طرد می‌شود، تازه در موقعیت فاقدان قدرت قرار می‌گیرد.

انتخابات ۸۸، آیت‌الله خامنه ای، اصول‌گرایان، باند احمدی‌نژاد به همراه ساختارشکنان و اصلاح‌طلبان، همگی در توافقی نانوشته، موسوی ماقبل ۸۸ را به موسوی مابعد ۲۲خرداد ۸۸ تبدیل کردند. البته موسوی دارای ظرفیت چنین تغییری بود.

نگاهی گذرا به تاریخ ۳۴ سال گذشته و طرد و حذف شدگان جمهوری اسلامی بیندازیم. حذف شدگان- به جز سازمان مجاهدین خلق که تغییراتش در مسیر دیگری بوده- در جاده دموکراسی و حقوق بشر گام نهاده‌اند.

آیت‌الله منتظری که نقش مهمی در افزودن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ایفا کرد، استثنایی قابل توجه است. در اوج قدرت و با این که می‌دانست آیت‌الله خمینی بزودی می‌میرد و او جانشینش خواهد شد، از حقوق مخالفان قاطعانه دفاع کرد و عزل شد. او پس از عزل، تا روزی که زنده بود، روز به روز در نظرات گذشته‌اش تحول ایجاد کرد. آیت‌الله منتظری نظریه‌پرداز ولایت فقیه، توسط آیت‌الله خمینی عزل شد و توسط ولی فقیه بعدی ۵ سال در منزلش زندانی گردید.

خاتمی دهه شصت، خاتمی اصلاح‌طلب دهه هفتاد نیست. به خاتمی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بنگرید، آیا همان خاتمی دوران اصلاحات است؟ آیا گفتار و رفتار ۴ سال اخیر او، گفتار و رفتار دوران اصلاحات است؟

احمدی‌نژاد ۸۸ نیز احمدی‌نژاد ۸۴ نیست. احمدی نژاد ۹۰ نیز احمدی نژاد ۸۸ نیست. به تغییر گفتار و رفتار او بنگرید. مشایی- بد یا خوب- نماد این تحول است.

مهندس میرحسین موسوی دهه ۶۰ پس از درگذشت آیت‌الله خمینی به مدت ۲۰ سال حاشیه‌نشین سیاست بود. جمع کوچکی داشت که روی مسائل ایران- خصوصاً اقتصادی- کار می‌کردند و برنامه اصلی‌اش مبارزه با فساد بود.

وقتی موسوی در انتخابات ۸۸ کاندیدا شد، حاضر نبود خود را اصلاح‌طلب معرفی کند. می‌گفت “اصول‌گرای اصلاح‌طلب” هستم.

انتخابات ۸۸، آیت‌الله خامنه ای، اصول‌گرایان، باند احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان، ساختارشکنان، همگی در توافقی نانوشته، موسوی ماقبل ۸۸ را به موسوی مابعد ۲۲خرداد ۸۸ تبدیل کردند. البته کتمان نمی‌توان کرد که موسوی دارای ظرفیت چنین تغییری بود، اما آن قوا در بستری اجتماعی به فعلیت رسید.

هاشمی در ۴ سال گذشته فرصت زیادی داشته تا اندکی به سرنوشت سرکوب شدگان قبلی و بعدی بیندیشد. به این که با ناقدان/متفاوت‌ها/مخالفان در جمهوری اسلامی چه رفته است.

مهدی کروبی هم مصداق دیگری از همین حکم کلی است. ده‌ها تن از زمامداران جمهوری اسلامی همچنان در زندان‌ها اسیرند و از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر دفاع می‌کنند.

سوم- داستان هاشمی رفسنجانی: هاشمی یکی از مهم‌ترین ارکان جمهوری اسلامی بوده و در ساختن وضعیت فعلی نقش اساسی داشته است (۲۰ مقاله طی سه سال گذشته درباره هاشمی منتشر کرده‌ام که امیدوارم پس از انتخابات در کتابی یکجا منتشر شوند.)

هاشمی دهه ۷۰ هاشمی دهه ۶۰ نیست. هاشمی دهه ۸۰ هم هاشمی دهه ۷۰ نیست. او رفته رفته توسط آیت‌الله خامنه‌ای به حاشیه رانده شد و به شدت زخمی شده است. پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸، با تمام فشاری که آیت‌الله خامنه‌ای ، اصول‌گرایان و باند احمدی‌نژاد بر او وارد آوردند، سخنی علیه موسوی و کروبی ایراد نکرد.

هاشمی پس از به حاشیه رانده شدن و پس از شنیدن و دیدن آن همه تهاجم ، تا حدودی در موقعیت حذف‌شدگان قرار گرفت. او به خوبی آگاه است که همه اینها از سوی آیت‌الله خامنه‌ای و بیت‌اش هدایت می‌شد.

هاشمی در ۴ سال گذشته فرصت زیادی داشته تا اندکی به سرنوشت سرکوب شدگان قبلی و بعدی بیندیشد. به این که با ناقدان/متفاوت‌ها/مخالفان در جمهوری اسلامی چه رفته است. او حاصل تلاش‌های خود را برباد رفته می‌بیند و حال کاندیدا شده است تا در آخر عمر شاید بتواند نظام را به مسیر درستی که خود تشخیص می‌دهد، هدایت کند.

انتخابات ۹۲ هاشمی، انتخابات ۸۸ موسوی است. موسوی و خانواده‌اش که از نظر مالی کاملاً پاک بودند، چیزی برای افشاگری نداشتند. حتی احمدی‌نژاد تمام سعی خود را کرد تا موسوی و کروبی و خاتمی را عروسک‌های خیمه‌شب‌ بازی هاشمی قلمداد کند.

در انتخابات ۹۲، باند احمدی‌نژاد، اصول‌گرایان افراطی و بخشی از اصول‌گرایان سنتی، به شدت هاشمی را مورد تهاجم قرار خواهند داد. در واقع فعالیت آنها چند روزی است که شدت یافته است. هاشمی آن قدر هوشیار است که بداند منشأ همه اینها کجاست.

جامعه در انتخابات دو قطبی خواهد شد. دو قطبی “هاشمی و ضد هاشمی” کاذب است. مخالفان باید دو قطبی “خامنه‌ای و ضد خامنه‌ای” را بسازند.

خامنه‌ای و مریدانش، “موسوی/سبز کردن” هاشمی را آغاز کرده‌اند. وبسایت مشرق- نزدیک به سپاه- نوشته است که هاشمی در این انتخابات: “باید پنجه در پنجه رقیبی چابک و چالاک به نام “جبهه گفتمان انقلاب اسلامی” بیندازد. حریفی قدر و قدرتمند که مردم پای آن ایستاده و رمز مانایی و پویایی خود را را در ولایتمداری و ایستادگی بر سر اصول و آرمان های نظام اسلامی تعریف کرده اند”.

غلامعلی حداد عادل- مشاور عالی علی خامنه‌ای- گفته است که هاشمی رفسنجانی یکی از اصحاب فتنه است: “این واقعیت است. ببینید امروز چه کسانی از آقای هاشمی حمایت می‌کنند؟ گروه‌ها و اشخاصی که اصرار داشتند هاشمی ثبت نام کند چه کسانی هستند؟ باید ببینیم موضع‌گیری فرزندان وی در جریانات سال ۸۸ و چندسال اخیر چه بوده است؟ نمی‌خواهم بگویم همه مواضع آقای هاشمی مخالف مواضع اصول گرایان بوده اما مواضع او به‌گونه‌ای بوده که اصلاح‌طلبان سال ۸۶ بر روی وی اجماع کرده‌اند. واقعیت صحنه نشان می‌دهد که همه افرادی که در سال ۸۸ پشت سر موسوی بوده‌اند امروز در حمایت از هاشمی به میدان‌ آمده‌اند”.

علی اکبر ولایتی- مشاور بین‌الملل خامنه‌ای- گفته است:”هاشمی در فتنه ۸۸ رهبر انقلاب را تنها گذاشت”. جبهه پایداری از شورای نگهبان خواسته است که صلاحیت هاشمی رفسنجانی را به عنوان یکی از عوامل و مجرمین فتنه رد کرده و سپس افزوده:”رد صلاحیت مشایی و هاشمی مطالبه عمومی از شورای نگهبان است”.

سردار نقدی- رئیس عراقی بسیج- گفته است: “امروز از داخل کشور نواهایی برای سازش به گوش می‌رسد. انسان‌هایی خود فروخته و قدرت‌طلب برای پر کردن جیب‌هایشان حرف از سازش می‌زنند و رسانه‌های بیگانه نیز به این حرف‌ها دامن می‌زنند؛ کسانی که پیام سازش می‌دهند خائن هستند”.

در انتخابات ۹۲، باند احمدی‌نژاد، اصول‌گرایان افراطی و بخشی از اصول‌گرایان سنتی، به شدت هاشمی را مورد تهاجم قرار خواهند داد. هاشمی آن قدر هوشیار هست که بداند منشأ همه اینها کجاست.

علیرضا زاکانی – کاندیدای جبهه حماسه سازان- گفته است: “در مورد فتنه هم خود دیدم که آقای هاشمی مسئولیت‌های خود را در قبال انقلاب اسلامی انجام نداد. در ۲۷ خرداد ۸۸ با هاشمی دیدار کردم. در تیرماه هم دیداری با او داشتیم؛ تحلیل هاشمی از صحنه بسیار نادرست بود و دلایلی که برای تقلب مطرح کرد بی‌پایه بود؛ نخست این که گفت برخی می‌گویند ۸ میلیون رای تقلبی است و در دلیل دوم بیان کرد که یکی از مسئولان گفته است پدرش یک هفته قبل از انتخابات در قبال ۵۰ هزار تومان به احمدی‌نژاد رای داده است که البته هر دو این ادعاها نادرست از آب درآمد”.

در این شرایط اصلاح‌طلبان از او حمایت خواهند کرد. آیت‌الله خامنه‌ای دو قطبی هاشمی و ضد هاشمی به راه خواهد انداخت. چون فتنه‌گران(اصلاح‌طلبان) حامی هاشمی بوده و هاشمی رسماً فتنه (جنبش سبز) و سرانش را محکوم نکرده است.

چهارم- وضعیت مخالفان: سیاست مانند خورشید و ماه و ستارگان نیست. سیاست را آدمیان ساخته و می‌سازند. انتخابات ۹۲ فرصت‌های زیادی برای همگان پدید آورده است. مخالفان دو راه بیشتر در پیش ندارند.

الف- رها کردن انتخابات با تأکید بر فرمایشی و بی‌فایده بودن آن. یکی از پیامدهای این امر تحقق خواست خامنه‌ای- یعنی برگزاری انتخابات شکوهمند بدون هزینه- است.

ب- استفاده از فرصت انتخابات برای ساختن سیاست. جامعه در انتخابات دو قطبی خواهد شد. دو قطبی “هاشمی و ضد هاشمی” کاذب است. مخالفان باید دو قطبی “خامنه‌ای و ضد خامنه‌ای” را بسازند. واقعیت کاملاً به سود برساختن این دو قطبی است. خامنه‌ای، اصول‌گرایان، سپاه، بسیج و باند احمدی‌نژاد بستر اجتماعی ساخته شدن این دو قطبی را فراهم می‌آورند.

اگر این دو قطبی ساخته شود،هاشمی به طور طبیعی به درون آن رانده خواهد شد. در آن صورت باید دست به انتخابی سرنوشت‌ساز بزند. در جبهه خامنه‌ای یا مخالفان او قرار گیرد. انتخابات ۸۸ ، موسوی پیشین را موسوی سبزپوش کرد. انتخابات ۹۲ نیز ممکن است هاشمی پیشین را سبزپوش کند. او اگر نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازی را کاملاً باخته است. در این شرایط ، مخالفان نیز باید بکوشند تا “عالیجناب سرخ پوش” را به موسوی/کروبی دیگری، یعنی “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کنند.

اگر بتوان هاشمی را به “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کرد، گامی به پیش خواهد بود. اگر او نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازی را کاملاً باخته است.

پنجم- سنای آمریکا و خامنه‌ای، به سوی کلنگی کردن ایران: برای هر ایرانی، حفظ تمامیت ارضی ایران بسیار مهم است.

پروژه کلنگی کردن منطقه که با گسیل نیروهای جهادی توسط آمریکا و عربستان سعودی و قطر و امارات و پاکستان به افغانستان در اواخر دهه ۷۰ – و ساختن طالبان و القاعده- آغاز شد (رجوع شود به مقاله “القاعده خوب، القاعده بد“)، با کلنگی کردن افغانستان و عراق و لیبی و سوریه در قرن ۲۱ ادامه یافت (رجوع شود به مقاله‌های “افغانستان کردن سوریه” ،”آمریکا: به قدرت رساندن مجدد طالبان“،”کلنگی کردن یمن، لیبی و سوریه“،”چرا بشار اسد خط قرمز ایران شد“).

پروژه کلنگی کردن ایران ادامه منطقی پروژه کلنگی کردن منطقه است (رجوع شود به مقاله‌های “سازش با حکومت استبدادی” و “کلنگی کردن ایران یا گذار به دموکراسی: مسأله این است“).

سنای آمریکا در حال تصویب طرح “سینک آشپزخانه” در بیش از ۱۰۰ صفحه است که تغییر رژیم (Regime Change) در ایران را قانونی سازد (رجوع شود به مقاله‌های یک و دو و سه). مطابق این طرح، تحریم‌های اقتصادی در صورتی لغو خواهند شد که “یک حکومت انتخابی دمکراتیک و انتخابی آزادانه” در ایران بر سر کار آید. به تعبیر دیگر، لغو تحریم‌ها در برابر تغییر رژیم.

مطابق این طرح، تحریم‌های اقتصادی درصورتی برداشته خواهند شد که “حکومت ایران همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده و به سمت یک نظام انتخابی و آزاد دمکراتیک حرکت کرده و همچنین حقوق همه شهروندان ایران، از جمله زنان و اقلیت‌ها را محافظت کند”. این طرح کلیه دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی- به غیر از بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول- را در بر می‌گیرد.

بدین ترتیب خامنه‌ای مدعی خواهد شد که مدعای من که همیشه گوشزد می‌کردم: پروژه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران بهانه است و دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا به دنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند؛ تأیید و اثبات گردید. انکارهای دولت اوباما نیز باطل خواهد شد.

اما عکس‌العمل زمامدار خودکامه‌ای که خود را در خطر براندازی خارجی می بیند چه خواهد بود؟ او بر ایستادگی و مقاومت تأکید خواهد ورزید. نیروهایی را به کار خواهد گرفت تا در این مسیر گام بردارند. فضای سیاسی را بیشتر و بیشتر خواهد بست. هرچه خطر خارجی افزایش یابد، او خود را مجبور خواهد دید که بر کنترل مرکزی بیفزاید.

هرچه خطر خارجی افزایش یابد، خامنه‌ای خود را مجبور خواهد دید که بر کنترل مرکزی بیفزاید. گفت وگو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامی و کلنگی کردن ایران افزایش خواهد یافت.

این عکس‌العمل همان هدفی است که طراحان چنین طرح‌هایی دنبال می‌کنند. گفت و گو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامی و کلنگی کردن ایران افزایش خواهد یافت. ضمن آن که تحریم‌های فلج کننده اقتصادی به تنهایی- در بلند مدت- جامعه را از درون نابود خواهند ساخت.

علی خامنه‌ای می‌توانست و می‌تواند در چنین دامی نیفتاده و به راهی رود که به کلنگی کردن ایران منتهی نشود (رجوع شود به مقاله “راه حل بالایی‌ها و پائینی‌ها برای نجات ایران و ایرانیان“). اما خامنه‌ای راه نادرست را در پیش خواهد گرفت.

ششم- انتخاب مخالفان: مخالفان در چنین وضعیتی باید تصمیم گیرند. پرسش این است: هدف چیست؟ آیا هدف گذار از رژیم استبدادی کنونی به رژیم دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است یا هدف، کلنگی کردن ایران از طریق سوریه‌ای کردن و تجزیه آن است؟

برخی به صراحت از خشونت‌های مخالفان در سوریه دفاع کرده و به اپوزیسیون ایران نیز چنان روش‌هایی را تجویز کرده‌اند. روش‌هایی که بنابر گزارش‌های رسمی سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری شامل “جنایت علیه بشریت”، “جنایات جنگی” و “استفاده از کودکان در جنگ” می‌شود.

آخرین گزارش گزارشگران سازمان ملل نیز این است که مخالفان از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده‌اند (رجوع شود به لینک‌های اول و دوم). در شهر حمص، ابوصقر- رهبر گروه “بریگاد مستقل عمرالفاروق”- جسد یک سرباز سوری را می شکافد و تکه‌ای از قلب او را می‌خورد. سپس می گوید:” به خدا قسم که دل و جگر شما سگ‌های بشار را خواهیم خورد”. دیده بان حقوق بشر به سرعت این عمل فجیع را جنایت جنگی به شمار آورده است.

گوشه‌ای از شهر حلب در سوریه

نتیجه کلنگی کردن سوریه چه بوده است؟ ۵ میلیون آواره، ۷۰ هزار کشته، ده ها برابر زخمی، تقلیل شدید ارتش سوریه، نابودی کشور سوریه و قدرت گرفتن گروه‌های تروریستی و سلفی مورد حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و قطر.

به عنوان یک تحلیل‌گر از ابتدأ بارها و بارها توضیح دادم که چه سرنوشتی در انتظار سوریه است. یک سال و نیم بعد، دولت آمریکا تازه یکی از آن گروه‌ها را تروریستی اعلام کرد. در “افغانستان کردن سوریه” با استناد به مذاکرات دولت آمریکا با گروه طالبان نوشتم: “افغانیزه کردن منطقه سیاستی شکست خورده است. جنگ به معنای جایگزین کردن سلاح و خون‌ریزی به جای گفت و گو و توافق است. مشکل این است که وقتی از طریق جنگ به هدف دست یافته می شود، جنگ به الگوی حل مسائل منطقه تبدیل می‌گردد. افغانستان، عراق، لیبی و سوریه شاهد این مدعایند.

این الگوی خوبی نیست. اولاً: طالبان و القاعده رشد کرده‌اند. ثانیاً: پاکستان که نسبتا دارای ثبات بود به جایی تبدیل شده است که در آن هرکاری می توان انجام داد. ثالثاً: دولت آمریکا- با توجه به پایگاه اجتماعی و قدرت نظامی طالبان- ماه‌هاست در حال مذاکره با آنها برای ورودشان با دولت است.

انتخابات ریاست جمهوری فرصت مهمی است و نزاع “بالایی‌ها” فرصت تنفس برای “پائینی‌ها” فراهم می آورد. اگر مخالفان نتوانند از این فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمایش گذارده‌اند، نه قوت رژیم را.

اگر قرار بر این است که پس از ۱۲ سال خون‌ریزی با طالبان مذاکره کرد و آنها را وارد قدرت ساخت، چرا از ابتدأ با آنها مذاکره و توافق نمی شود؟ وقتی مذاکره نفی شود و اسلحه بدستان کنترل اوضاع را به دست گیرند،افعی‌هایی چون القاعده و طالبان از دل آن برون خواهند آمد”.

اینک جان کری- وزیر امور خارجه آمریکا- در روسیه با پوتین دیدار و توافق کرده که فرایند گفت‌وگو و سازش در سوریه را جانشین فرایند جنگ سازند. دیوید کامرون هم در کاخ سفید با اوباما دیدار کرده و بر فرایند گفت و گو و سازش تأکید ورزیده‌اند.

اما دیگر سوریه به سود دولتی خاص کلنگی شده است. با همه اینها، برای کلنگی‌کاران، شخم زدن ایران، کاشتن بذرهای تروریسم در زمین‌اش و تجزیه این سرزمین، هدفی ایده آل است.

مخالفان باید آگاهانه تصمیم بگیرند. آنان که طرفدار کلنگی کردن ایران هستند، چهره‌ای اهریمنی و فاقد هرگونه ظرفیت برای تحول مسالمت آمیز دموکراتیک از آن به تصویر می‌کشند. اما دموکراسی‌خواهان، شیوه‌های مسالمت‌آمیز عبور از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک را تعقیب می‌کنند. بدین ترتیب، از هر فرصتی برای رسیدن به مقصود استفاده خواهند کرد.

هفتم- نتیجه: هاشمی رفسنجانی بهانه‌ای بیش نیست. اگر بتوان او را به “عالیجناب سبزپوش” تبدیل کرد، گامی به پیش است. اگرچه ممکن است هزینه آن سرنوشتی چون سرنوشت آیت‌الله منتظری، مهندس موسوی و مهدی کروبی باشد.

مسأله اصلی، مسأله حفظ موجودیت ایران و ایرانیان، ممانعت از کلنگی کردن ایران، گذار از نظام استبدادی جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. نظامی که حقوق کلیه اقلیت های قومی و جنسی و مذهبی و بی‌دین را پاس بدارد. به عنوان یک انسان، به شدت نگران روزی هستم که نفرت و کینه و خشم انباشته شده ۳۴ ساله، ما را هم به جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و دریدن سینه های یکدیگر و خوردن قلب های همدیگر بکشاند.

این نگرانی احتمالی ضعیف و محصول خیال پردازی نیست. رژیم با عملکرد خود نفرت بسیار تولید کرده و عربستان سعودی و قطر از هم اکنون آموزش و تجهیز سلفی های دو منطقه ایران را آغاز کرده‌اند. در این شرایط ، دموکراسی خواهان مسئولیت دارند تا از ورود و تجویز به راه‌هایی که به کلنکی کردن ایران و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون‌ها کودک و بزرگ و سالخورده منتهی می‌شود خودداری ورزند.

انتخابات ریاست جمهوری فرصت مهمی برای ایران و ایرانیان است. نزاع “بالایی‌ها” فرصت تنفس برای “پائینی‌ها” فراهم می آورد. یک ماه پر شر و شور در پیش است. اگر مخالفان نتوانند از این فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمایش گذارده‌اند، نه قوت رژیم را.

دو قطبی خامنه‌ای و ضد خامنه‌ای، فرصت برساخته شدن چیزهایی بسیار دارد. جامعه‌شناس و تحلیل‌گر باید به پیامدهای ناخواسته اعمال فردی و جمعی بنگرد. شاید سبزپوش شدن هاشمی هم یکی از این پیامدها باشد.