شناخت از گرایشات اجتماعی مسلط بر جامعه ایران و چگونگی پاسخ به آنها( بخش یکم) / سیروان هدایت وزیری

هر سازمان و حزب مترقی ایی که خواهان تحول سیاسی و اجتماعی در جامعه خود باشد ، قبل از هر چیزی باید جامعه خود را بشناسد و تجریه وتحلیل نماید که چه خواستها و گرایشات اجتماعی در جامعه وجود داشته و چه راه حل هایی برای آنان موجود است تا بدان وسیله این خواست ها و آرزوها و گرایشات فراتر رفته و به واقعیت تبدیل شوند . همچنین سازمان ها و احزاب نمی توانند قضاوت تحلیلی شان را نسبت به یک جامعه بر جامعه دیگر نسبت دهند . اگر چنین شود، در نهایت درکی مایخولیایی از قضایا استنتاج خواهد شد. امروز شاهدیم که متاسفانه این درک در جنبش سیاسی جامعه ایران (بویژه در جنبش های سیاسی چپ) کاملا آشکار و قابل رویت است. البته نباید فراموش نمود که وجود این مسائل وجهه هایی از تاریخ ایران را تشکیل می دهند که طبیعتا پرداختن بدان در چارچوب این مطلب نخواهد بود. از سوئی اما نیش زدن به برخی از این وجهه ها می تواند ملات جذابیت این مطلب را فراهم سازد. زیرا که تجارب گذشته آیین نمایی از ناکامی ها و عدم دسترسی ها در جامعه امروزی را نشان می دهد. ما در تاریخ سیاسی ایران به دو مورد از این نوع طرز تفکر نسبت دادن یک جامعه بر جامعه دیگر، و واضح تر بگویم ، کپی برداری از یک جامعه و معرفی آن در برابر اصل در جامعه دیگر مواجه می شویم . اولی سفر امیر کبیر به اروپا بود که بعنوان سوغات به جامعه ایران ، تجارب و برنامه ها را به همراه آورد. در واقع ایشان می خواست برنامه ها و طرح هایی را که در اروپا زمینه های اجرایی داشتند راهمانگونه درجامعه ایران پیاده نماید . اما گرچه این اقدام امیرکبیر، وجهه های مثبت تاریخی از کپی برداری معنی میداد و باعث شد تا امیر کبیر در تاریخ ایران نام و نشان مثبتی از خویش بر جای نهد با این حال از انجا که سوغاتی وی جنبه هایی از پذیرش عمومی جامعه را به همراه نداشت ، ناکام گشت و تنها در سطح یک آرزو باقی ماند.

دومین مورد مکانیزم کپی برداری از جانب جریان حزب توده در ایران بود. حزب توده ایران خواهان تکرار وجهه هائی از برنامه و سیاست های اتخاذ شده اتحاد جماهیر شوروی سابق در جامعه ایران بود. بویژه مصوبه های کنگره ۲۰ آنزمان روسیه، سوغاتی این حزب را برای جامعه ایران مزین تر می نمود. اگر چه اجرای نتایج سفر تاریخی امیر کبیر به اروپا در ایران جوهره هایی از پاسیفیستم اجتماعی را نشان می داد و هرگز جامعه ایران این فرهنگ را نپذیرفت و به اعتبار آن تخریب اجتماعی را به همراه نداشت ، اما کپی برداری حزب توده به ترادژیک های تاریخی در ایران منجر گشت. جریان کوتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق و بعدا مسدود کردن فراروی قیام به انقلاب سال ۵۷ در ایران زمختی این کپی برداری را آشکار نمود. تا انجایی که به کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ بر می گردد، و اینکه حزب توده چقدر در جلوگیری از این کودتا می توانست نقش داشته باشد، یک مسئله تاریخی طولانی است که نمی توان نسل امروزی را نسبت بدان متقاعد ساخت . چه بسا در این مورد صدها مقاله و کتاب نوشته شده است. در نتیجه از تجزیه و تحیل در این مورد پرهیز می شود و برای شناخت از این مسئله تاریخی باید به خبرگان تاریخ نویس مراجعه شود. اما نقش حزب توده در کپی برداری تاریخی در سال های قیام و بعد از ان به اعتبار ملموس بودن و جاری بودن این مسئله تاریخی ، حائز اهمیت می باشد و شاید منظور این مطلب نیز جامع تر انعکاس یابد. بسیاری از نسل کنونی آگاهی زنده تری را از جریان قیام و انقلاب در سال ۵۷ تا به امروز را دارا می باشند و شاهد سرنگونی یک حکومت سلطنتی و پادشاهی بوده اند و انگیزه و اهداف این سرنگونی نیز برایشان قابل درک و فهم است. هر کسی که تاریخ کلاسیک و تاریخ سیاسی را مطالعه کرده باشد به این درک می رسد که معمولا بعد از سرنگونی نظام سلطنتی، جایگزینش یک حکومت با ساختار جمهوریت است و برایش قابل درک است که نظام پادشاهی مربوط به یک دوره تاریخیست و به یک دوره تاریخی مشخص متعلق است. برگشت این حکومت ( از جمهوری به سلطنت) تا آنجایی که به یک مقوله عمومی و اجتماعی برگردد، غیر ممکن و واضع تر بگویم، غیر عقلائی است . البته رژیم پادشاهی در سال ۳۲ برای مدت کوتاهی توسط مصدق ساقط گردید، اما نظام پادشاهی همچنان پابرجا بود. مصدق خواهان سرنگونی قطعی رژیم پادشاهی نشد، بلکه قانونی بودن آن را مشروط اعلام کرده بود. و ایشان صرفا خواهان تقسیم قدرت مطلقه و کاهش تصمیم گیری شخص شاه بود. به طور واضع تر بگوئیم، وی می خواست مسائل و اجرائیات کشوری از دست شاه گرفته شده و به نحست وزیر انتقال یاید و شاه فقط نمایندگی و سمبل جامعه ایران را دارا باشد. در هر صورت، تاریح سیاسی ایران از سال های قبل از سال ۵۷ هر گز شاهد خاتمه نظام سلطنتی نبوده است. اما اقدام و انگیزه قیام سال ۵۷ به دوران سلطنتی پایان داد و تاریخ سیاسی ایران رسما شاهد این پایان شد.

با پایان نظام سلطنتی عمومی بودن و اجتماعی شدن مقوله جمهوریت اتوماتیک وار در جامعه ایران جا افتاد. اما جاافتادگی این جمهوری و شکل ساختمانبندی آن در سیاست و اجرا ناشناخته ماند. در نتیجه، به اعتبار ناشناخته گی اش، هر جمهوریت مطرح شده ای، می توانست تاریح سیاسی ایران را رقم بزند. در اینجاست که کپی برداری تاریخی حزب توده خودبخود سرنوشت ساز می شود. در واقع با تجاربی که حزب توده در تاریخ سیاسی ایران دارا بود می توانست بجای کپی برداری تاریخی، ارائه سیاست های برابر با اصل را دنبال کند. یعنی جمهوریت، جمهوری. اما از انجا که خود نتوانست و یا نخواست یک جمهوری دموکراتیک بر پایه خواست مردم و برمبنای تحقق گرایشات عمومی مردم در سال ۵۷ ارائه دهد، به کپی کردن وقایع تاریخی پرداخت. برای مثال طرح دولت عموم خلقی و نسبت آن به دولت به اصطلاح تمام خلقی رزیم جمهوری اسلامی، طرفداری از اتحاد جماهیر شوروی به نسبت سیاست به اصطلاح ضد امپریالستی جمهوری اسلامی، طرح مبارزه مسالمت آمیز پارلمانتاریستی به نسبت مجلس شورای اسلامی و خبرگان ، طرح تشنج زدایی و رد حرکت های قهرامیز به نسبت قهرآمیز بودن بخشی عظیمی از توده ای مردم در ایران در سال های بعد از ۵۷ ، مبارزه اقتصادی بلوک شوروی با دول امپریالیستی به نسبت قرارداد های اقتصادی رژیم جموری اسلامی صرف با بلوک اتحاد جماهیر شوروی و در نهایت هر آنچه که هم اکنون به میراث قراردی اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شده است و غیره. در هر صورت ، تمامی طرح های کپی شده از سوی حزب توده ایران مصوبه کنگره ۲۰ شوروی سابق به رهبری خروشچوف بودند که بعد از سال ۵۷ برای رژیم جمهوری اسلامی هضم شده و به سیاست اجرایی رژیم تبدیل شدند، اما در شکل کاریکاتور و تراتژیک آن. گر چه مصوبات کنگره بیستم شوروی سابق به منظور تحکیم و دفاع از دستاوردها ی انقلاب اکتبر اتخاذ شده بودند و این مصوبات همه وهمه حالت تدافعی داشتند و به این منظور در شوروی سوسیالیزم تماما در جامعه استقرار یافت و میبایست از ان به شیوه مسالمت آمیز دفاع نمود، اما در سال های بعد از سال۵۷ این سیاست و طرح ها به بلا و مصیبت ها برای توده های مردم ایران منجر گردید تا جایی که همه دستاورد ها و مبارزات نیروهای چپ و دموکرات را خود بخود تحت الشعاع قرار داده و بخشا نیز حنثی شدند.

دنبال روی حزب توده از حکومت جمهوری اسلامی با این توجیه که این حکومت به همه خلق تعلق دارد، باعث گردید تا دامنه توهم به این مقوله در میان توده های مردم البته برای مدت کوتاهی گسترش یابد. اما در همین مدت کوتاه هم ، رژیم توانست با آرای بالایی مردم را به حکومت اش متقاعد سازد و در طی یک رفراندومی به حکومت جمهوری اسلامی رای” آری ” داده شود .

حزب توده با طرح مبارزه مسالمت آمیز و به زعم آن مبارزه پارلمانتاریستی زمینه قانونی بودن مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی را فراهم ساخت. تا چایی که خیلی از سازمان و نیروهای روشنفکر، دموکرات و چپ متقاعد شدند کاندیداتوری خود را برای شرکت در این مجلس اعلام نمایند.

حزب توده با طرح تشنج زدایی و رد مبارزات قهری ، تمامی مبارزات قهری بخش بزرگی از توده های مردم علیه رژیم را ضد انقلابی قلمداد نمود انچه که در کردستان و ترکمن سحرا در جریان بود . و توجیگری این حرب تاجایی عمق یافت که حتی اکثریت سازمان های چپ سلاح های خود را بر زمین گذاشتند و دست دوستی با همچون حکومتی دراز کردند .

حزب توده ایران با پیش کشیدن مبارزه اقتصادی بلوک شوروی با دول های غربی ، رژیم ایران را در ضدیت با غرب و به نفع شوروی متقاعد نمود و رژیم جمهوری اسلامی را در این مبارزات تشویق نمود تا جایی که ۷۰ % از قرار دادهای اقتصادی رژیم با بلوک اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد .

در هر حال تمامی تز و برنامه های حزب توده ایران مجموعه ایی از کوپی برداری و پاکت های تکمیلی بود که حکومت جمهوری اسلامی توانست به توسط آن حوزه های عملی خود را بر جامعه ایران بسط و گسترش دهد . و با بسط دادن این حوزه ها تعرض آشکار خود را به همه دستاوردها ، و احقاق حقوق مردم آغاز نماید . در هر صورت قصد اشاره به این نوع مسائل و کوپی برداریهای تاریخی این بود که معلوم شود که چقدر این مسائل با واقعیت های موجود در ایران و رژیم حاکم بر این جامعه نامتناسب و غیر واقعی بوده اند. و حتی خود حزب توده نیز قربانی طرح سیاست های خود نسبت به رژیم حاکمه شد و در نتیجه رسما به عنوان یک حزب در ایران ممنوع فعالیت شد.

در هر حال گرایشات و آرزوهای عمومی مسلط بر جامعه ایران چه هستند و تا چه حدودی این آرزو و گرایشات تاریخی در جامعه ایران نا حل باقی مانده اند :

_ گرایش عمومی مردم ایران سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی آن با یک جمهوری دموکراتیک مردم سالار می باشد.

_ گرایش سیاسی و آرزوی عموم مردم ، آنچه که بعد از فرسایشی شدن حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی در جامعه ایران بسط یافت، جدای دین از دولت است.

_ از انجا که زنان بخش بزرگی از جامعه ایران را تشکیل می دهند ، و خودبخود جزئی از گرایشات عمومی جامعه را تشکیل می دهند ، خواهان آزادی شخصی و احقاق حقوق خود در جامعه ایران می باشند .

_ آزادی بدون قید و شرط فرد در تعیین سرنوشت خود ، آزادی احزاب و سازمان های سیاسی در جهت سازماندهی گرایشات سیاسی در جامعه . گرایشاتی هستند که ازاعتبار عمومی کل جامعه بر خوردارند.

_ فقدان تبعیضات مذهبی ، جنسی ، فرهنگی ، قومی و عقیدتی . این گرایشات با توجه به کثرت مذاهب ، کثرت تنوعات فرهنگی ، قومی و عقیدتی در ایران، به عنوان گرایشات مسلط بر جامعه ایران وجود دارند.

_ آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی . به همین اعتبار این گرایش عمومی هست که، خانواده ایی در ایران یافت نمی شود، که یکی از بستگان و خویشانش زندگی خود را در سیاهچال های رژیم سپری نکرده باشد و یا هم اینک در زندان به سر نبرد. در نتیجه آزادی زندانیان سیاسی به عنوان یک مسئله عمومی در ایران مطرح می باشد.

_ لغو فوری ارگان سپاه پاسداران رژیم جمهوری اسلامی . این ارگان به قصد به اصطلاح دفاع از انقلاب اسلامی از جانب رهبران مذهبی رژیم جمهوری اسلامی تشکیل گردید و وجود این ارگان قرار بر موقت بودن آن بود. اما این ارگان با ساختن هزاران کانال های مرئی و نامرئی تمامی امکانات و دارایی های ایران را در زیرکنترل خود در آورده و چپاول های عظیمی در این راه انجام شده است. و همچنین با معماری کردن کنترل و حفاظت از رژیم جمهوری اسلامی، هر صدای آزادیخواهانه را از نطفه خفه کرده است. در نتیجه لغو فوری این ارگان یک خواست عمومی بشمار می رود.

_ لغو قانون اعدام . این گرایش به نسبت اینکه اکثریت جامعه را به وحشت انداخته، و از اینکه بسیاری از تودها ی مردم و بویژه نیروهای سیاسی دموکرات و چپ تحت قانون اعدام به هلاکت رسیده اند، لغو آن به عنوان یک آرزوی عمومی در ایران مطرح گشته است .

_ آزادی کارگران ، دهقانان ، معلمان و کارمندان برای تشکیل و اتحادیه و سندیکا ی خود . از آنجا که بخش اعظم جامعه ایران را این اقشار و طبقات تشکیل می دهند ، لذا این خواست در صف گرایشات عمومی مسلط بر جامعه قرار دارند .

_ حق تعیین سرنوشتت ملیت ها در ایران . این دسته از گرایشات هم به همین نسبت عمومی می باشند زیرا که مساحت محیط زیست ملیت های ساکن ایران به نسبت کل مساحت ایران از درصد بالایی برخوردار است و همچنین طبق آمار و ارقام ها ، تعداد جمعیت ملیت ها در ایران به نسبت کل جمعیت در ایران در صد بیشتری را به خود اختصاص داده است. در نتیجه حل مسئله ملی به یک مسئله عمومی مردم در ایران تبدیل شده است .

تنظیم مناسبات دوستانه ایران با تمام کشورهای جامعه بین الملل . رژیم جمهوری اسلامی با توجه به سیاست های دخالت گرایانه و توسعه طلبانه خود از سوئی جامعه ایران را در عرصه بین المللی منزوی کرده است و ا ز سوی دیگر بخش عظیم سرمایه جامعه را در راه منافع توسعه طلبانه و دخالتگرایانه این رژیم اختصاص داده است و طبعا عموم توده های مردم از این سیاست زیان و رنج فراوانی می برند.

گرایشاتی که بر شمرده شد هم اینک به عنوان یک واقعیت بر جامعه ایران واقعیت دارند تا آنجایی که بررسی و راه حل برای تحقق عملی این گرایشات در چارچوب رژیم حاکم بر ایران متصور نیست . برای تحقق آنان جنبش چپ ابتدا باید خود را بر بستر این گرایشات مسحیل سازد و از تحلیل و بررسی های غیر واقعی ، دست بکشد. این گرایشات در جامعه مدرن سرمایه داری طرح شان بدوی به نظر می رسد ، اما در جامعه ایی مثل ایران همچنان معتبرند . وجود این گرایشات را نباید به یک مناسات مدرن
سرمایداری ربط داد و با این ابزار به جنگ با سرمایه داری در ایران رفت. ادامه دارد

http://www.etehadefedaian.org/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D9%84%D8%B7-%D8%A8%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87